مفاهیم و تعاریف گسترده ای از عدالت اقتصادی موجود است. دو عبارت مشهور در روایات و اندیشه متفکران یونان باستان وجود دارد که هر دو عدالت را به حق مربوط می دانند، طوری که به نظر می رسد در تعریف عدالت، محور حق یک محور کلیدی است.
1. العدل اعطاء کل ذی حق حقه: یعنی اگر به هر کس حقش داده شود، عدالت درباره او رعایت شده است. ملاحظه می شود که شناخت «حق» نقش تعیین کننده دارد. حق شناسی و حق مداری از شرایط رسیدن به وضع عادلانه است.
2. وضع کل شیء فی موضعه: یعنی اگر هر چیزی در جای خودش قرار گیرد(جایی که استحقاق دارد در آنجا قرار بگیرد) همان عدالت است. این معیار هم در زندگی فردی قابل ارزیابی است،هم در زندگی جمعی. در زندگی فردی، باید امور معنوی و مادی فرد در جای درست خویش باشد. برای هر کدام زمان خاصی در نظر گرفته شود. مثلا فرد زمانش را به فراغت، کار و عبادت تقسیم کند و هر کاری را در جای مناسب خودش بگذارد. در زندگی جمعی نیز اگر هر فرد در جایی که باید قرار گیرد، و شایسته سالاری حاکم باشد مشکلات اجتماعی رفع می شود. ریشه این که افراد در جای واقعی خودشان نیستند، زیاد و متنوع است. اصلاح آن هم کار سختی است. گاهی فردی به صورت جهل مرکب برای خود جایگاه والایی قائل است. گاهی به واسطه باندبازی ارتقای جایگاه یافته است. گاهی بخت و اقبال هم به نوعی در تعیین جایگاه افراد تعیین کننده است. اما وقتی شایسته سالاری باشد، مشکلات اجتماعی فروکش خواهد کرد.
به طور کلی برای تحقق عدالت باید به واسطه برابری فرصت های اولیه و رعایت قواعد بازی از سوی کارگزاران دولتی و خصوصی جامعه به وضعیتی برسد که افراد و گروه ها، حقوق و نتایج تلاش مولد خویش را کسب نمایند. یعنی درآمدها بر اساس استحقاق و کارآمدی در چارچوب کسب و کار عقلایی توزیع شود، ضمن این که در یک سیستم عادلانه باید کمینه نیازهای همگانی پوشش داده شود. با این شرایط زمینه اعطای حق هر صاحب حقی فراهم خواهد شد و به تدریج هر چیز در جایی که استحقاقش را دارد قرار می گیرد.
محمدرضا آرمان مهر