از دردناکترین صحنه های مربوط به بی عدالتی مواردی است که عده ای در روی زمین نیازهای غذایی اولیه زندگی را نداشته باشند. غذا نیاز اولیه ای است که به منزله خون جامعه است و عدم دسترسی عده ای در هر کجای زمین قابل توجیه نیست. دو عکس زیر گوشه ای از این بی شرمی تاریخ کنونی را به تصویر می کشد. این گونه تصاویر مایه شرمساری بشر است.
دو تصویر فوق را که دیدم، احساس کردم می تواند در یک یادداشت با هم اورده شود تا اغاز و انجام سرنوشت همه ما روشن شود. متاسفانه واقعیتی است که سرانجام زندگی ابنای بشر عادلانه و با مرگ خواهد بود. زنگ خطری برای صاحبان ثروت که دیگر چاره ای از آن ندارند و بهتر است توشه ای برگیرند.
مناسبات امروز جهانی روز به روز به سمت بی عدالتی می رود. در یک طرف کاخ نشینان و در سوی دیگر کوخ نشینان جهانی. نکته مهم این است که ثروتمندان هنوز درک نکرده اند که همگی ما در یک قایق نشسته ایم و اگر بخشی از قایق سوراخ شود همه غرق خواهندشد. امپریالیسم جهانی در داخل کشورهای خود قواعد عادلانه را تا جایی که بتواند رعایت می کند، چرا که می داند بقای یک نظام به برقراری عدالت حداقل به صورت ظاهری است. اما در عرصه جهانی این امپریالیسم یک گرگ خونخوار است که همچنان در حال دریدن است. اما ما باید بکوشیم که همان قدر که در عرصه جهانی فریاد عدالت خواهی سر داده ایم، بین خودمان عدالت را رعایت نماییم!
متاسفانه در روزگاری به سر می بریم که خیلی ها بدون این که لیاقت و شایستگی داشته باشند بر جایی تکیه زده اند که شایسته آن نیستند. این افراد از دو جنبه به جامعه خیانت می کنند: اول، این که کاری که توانایی ندارند عهده دار شده اند. دوم، این که مانع شده اند که فرد لایق در جایگاه سزاوار خویش بنشیند. نکته جالب این است که اگر افراد نالایق جای خود را به افراد سزاوار بدهند برای خودشان هم کار هست، و بیکاری معنا ندارد. اما اگر بی لیاقتی بر کاری تکیه زند سبب گسترش بیکاری می شود چون مانع حضور افراد شایسته در آن کار خواهد شد. در کشور ما بسیاری از تحصیلکرده ها بیکار هستند در حالی که افراد بی سواد یا بی تخصص در شغل هایی که گاهی حساس هم هست مشغول هستند. یکی از معانی اصلی عدالت این است که : وضع کل شی فی موضعه، یعنی قرارگیری هر چیزی در جای خودش.
از جمله دغدغه اندیشمندان در طول تاریخ سهم عادلانه کارگران از تولید بوده است. معمولا در همه زمان ها بار اصلی تولید بر دوش طبقه زحمتکش کارگر بوده است اما هنوز یک الگوی منصفانه دستمزد مورد عمل عمومی قرار نگرفته است. برخلاف طبقه کارگر، طبقه سرمایه دار همواره از جایگاه برتری برخوردار بوده است و در رفاه بیشتری به سر برده است. مارکس معتقد بود که سرمایه داران از راه های مختلف کارگران را استثمار می نمایند و همین امر در بلندمدت سبب سرنگونی نظام سرمایه داری خواهد بود. از زمان پیشگویی مارکس، نظام سرمایه داری خود را بارها اصلاح کرده است و از دام سرنگونی رهایی یافته است. اما سوال اصلی این است که این نظام تا کی خواهد توانست به بقای خود ادامه دهد؟ آنچه مهم است این است که باید کارگران به عنوان موتور اصلی تولید به سهم استحقاق آمیز خود از سود برسند.
تصویر زیر بیانگر وضعیت کنونی آموزش در کشور ماست. هر چند افراد با استعدادی از خانواده های فقیر یا متوسط خود را به مدارج بالای علمی رسانیده اند، اما متاسفانه برخی نیز صرفا با تکیه بر ثروت خویش به کسب مدرک برای خویش پرداخته اند و زیربنای عدالت آموزشی کشور را زیر سوال برده اند. امیدواریم روزی برسد که هر فرد در جایگاهی که لیاقتش را دارد قرار گیرد و عدالت بر اساس رعایت استحقاق ها جایگزین عدالت بر اساس پول شود. مشکلات فراروی تحصیل فرزندان فقرا در این کشور اندک نیست و در شرایط کنونی اگر کودکی از این قشر بتواند خود را به مدارج بالای علمی برساند کاری سخت انجام داده است که این نشانه خوبی برای یک نظام اسلامی کامل نیست. به امید تکامل نظام جمهوری اسلامی ایران در بعد عدالت آموزشی.
تصویر زیر حرف های زیادی برای گفتن دارد. دردهای جامعه ما یکی دو تا نیست. متاسفانه به سادگی می توان میزان پایین سرمایه اجتماعی جامعه ایران را ملاحظه کرد. علت کاهش اصلی سرمایه اجتماعی، سطح پایین عدالت اجتماعی است که نیاز به تحول اساسی دارد. و امید است به سطح مناسبی ارتقا یابد.
تصاویر زیر دو سوال را در ذهن تداعی می نماید: اولا، آیا کمک های مردمی و صدقات برای رفع فقر کافی است؟ ثانیا، در صورت کفایت، آیا درست توزیع می شود؟ به نظر می رسد حتی اگر پاسخ به سوال اول مثبت باشد، پاسخ به سوال دوم منفی خواهد بود. بسیار تاسف آور است که در کشور ما با وجود کمک های مردمی، مشکل توزیع این کمک ها وجود دارد. آیا کمک های مردمی به نیازمندان واقعی می رسد؟ صندوق های پر از صدقات در کنار فقرایی که از کمینه معیشت نیز محرومند چه معنایی می تواند داشته باشد؟ چه باید کرد؟
تصویر زیر به صورت طنز به یک واقعیت اجتماعی اشاره دارد، واقعیتی تلخ که در روزگار ما زیاد دیده می شود. البته استثمار فقرا توسط ثروتمندان یا استثمار نیروی کار توسط صاحبان سرمایه موضوعی است که متفکران زیادی در گذر اعصار به آن پرداخته اند. هم در دنیای سرمایه داری در مواردی مورد توجه قرار گرفته است، هم متفکرانی مثل مارکس در نظام کمونیستی آن را بررسی نموده اند. اما به هر حال سوال این است که چه میزان از ثروت سرمایه داران حاصل تلاش خود آنهاست و چه مقدار آن حاصل تلاش فقرا و متعلق به آنهاست؟.
دین مبین اسلام هم به این موضوع زیاد پرداخته است و تهدیدات تندی نسبت به طبقه ثروتمند و سرمایه دار دارد. پیوسته به آنها هشدار می دهد که ممکن است جمع مال زیاد نوعی جمع هیزم آتش جهنم باشد. حتی در روایاتی اشاره شده است که از راه حلال مال فراوان به دست نمی آید. به هر صورت مناسب است که صاحبان ثروت گاهی به این نکته توجه کنند که چه قدر از اموال آنها حاصل تلاش و کوشش طبقه مستضعف جامعه است؟.
توضیحات تصویر زیر که از تصاویر معروف در زمینه فقر است، در زیر آن درج شده است. احساسی که این تصویر به انسان می دهد می تواند بسیار عمیق باشد و چیزهایی را به ذهن بیاورد. از شکمبارگی عده ای تا گرسنگی عده ای دیگر. از ریختن گندم به دریا توسط برخی کشورها تا نداشتن نان شب در برخی دیگر از کشورها. از تقابل ثروت سرمایه داران با فقر محرومان. اما هر چه هست یک نکته را به ما گوشزد می کند که : نکند ما هم مسوول باشیم و مورد بازخواست قرار بگیریم؟ گاهی به نظر می رسد کمینه وظیفه ما اطلاع رسانی و حتی فریاد زدن در این باره باشد.