آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

از قلّه ثروت تا درّه فقر

در مباحث عدالت اقتصادی مطرح می شود که دره های فقر در کنار قله های ثروت ایجاد می شود. و برای پر شدن دره های فقر چاره ای نیست جز خرد کردن قله های ثروت و ریختن آن در دره های فقر. در ادبیات دینی ما نیز گناه فقر و نداری مستمندان به گردن ثروتمندان و سرمایه داران نهاده شده است، چرا که اگر ثروتمندان حقوق فقرا را بدهند دیگر فقیری باقی نخواهد ماند. اگر عدالت را به عدم فقر تعریف کنیم، جامعه زمانی با عدالت اجتماعی مواجه است که هیچ کدام از اقسام فقر، چه فقر مطلق و چه فقر نسبی در آن نباشد. مقایسه دو مورد زیر می تواند تفاوت فقر و ثروت را نمایش دهد(بر روی عنوان کلیک کنید):

فقر در خراسان جنوبی

خانه بیل گیتس

نگاهی به ادبیات توزیع درآمد(1)

نظریات توزیع درآمد به دو دسته اثباتی(Positive) و دستوری(Normative) تقسیم می شود، که هر یک توزیع درآمد را به دو شکل توزیع درآمد عواملی(مثل تئوری توزیع درآمد در مکتب نئوکلاسیک)و توزیع درآمد مقداری مورد بحث قرار داده اند. نظریات اثباتی بر خلاف نظریات دستوری، موضوع را به صورتی که هستند بررسی می نماید، و وارد بحث از خوب یا بد بودن، بایدها و نبایدها نمی شود، به عنوان نمونه بررسی می کند که عدالت توزیعی در کشوری مناسب یا غیرمناسب است؟ یا ضریب جینی برای کشوری خاص در چقدر است؟.

نظریات دستوری به بایدها و نبایدها برای بهبود توزیع درآمد اشاره دارد. مثلا به دولت توصیه می کند که برای بهبود عدالت توزیعی از ثروتمندان مالیات گرفته شود و به فقرا پرداخت شود. معیارهای ارزشی یا دستوری توزیع درآمد دو دسته کلی را شامل  است، معیارهای فردگرا که بر تقدم حقوق و مصالح فردی تاکید دارد، و معیارهای جمع گرا که اولویت را به حقوق و مصالح اجتماعی می دهد. از معیارهای فردگرایانه می توان به مواردی مثل معیار عدالت تبدیلی و معیار جان رالز اشاره کرد. از معیارهای جمع گرایانه می توان به معیار فردریش هایک که گوید:«باید برای همگان سرآغازی برابر و چشم اندازی برابر تضمین گردد» (سندل:144) و یا معیار مارکس که گوید:«از هر کس به اندازه توانائیش و به هر کس به اندازه نیازش» اشاره نمود.
به طور کلی همه تئوری های اقتصادی از شرایط تاریخی متاثر هستند، چرا که علم اقتصاد ذاتا کاربردی و در رابطه باسیاست های زمانه است(موریس،1381: 26). به همین صورت تئوری ها در عرصه توزیع درآمد نیز بایدها و نبایدهای گوناگونی را در زمان های مختلف دیکته می کند که شناخت، کشف، مطالعه و بررسی آنها برای کشوری که مایل به رسیدن به عدالت توزیعی است، ضروری می باشد.

محمدرضا آرمان مهر

داستان عدالت(4): فقیر یا ثروتمند؟!

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به روستا برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقّر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر از پسرش پرسید:نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟ پسر پاسخ داد: عالی بود پدر. پدر پرسید: آیا به زندگی آنها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد: بله پدر. پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟ پسر به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و انها رودخانه ای دارند که نهاهیت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود، امّا باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرف های پسر زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد: متشکرم. پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.

نویسنده این داستان کوتاه و زیبا را نیافتم. اما حاوی این پیام زیبا بود که نمی توان به سادگی دانست که چه کسی ثروتمند و فقیر حقیقی است. باید چشمانمان را بشوییم و جور دیگری نگاه کنیم. چه بسا فقرای قانعی که در کلبه محقّر خود ثروتمند هستند، و چه بسا ثروتمندانی که در کاخ بزرگ خود فقیرند؟!.

دفاع از عدالت

از سیدجمال الدین اسدآبادی تعبیری هست که اگر چیزی را می خواهید نابود کنید به آن خوب حمله نکنید، بلکه از آن بد دفاع کنید. همان طور که سید جمال گفته است دفاع بد از یک ارزش آن را به ضد ارزش، لااقل از نظر ظاهری تبدیل می نماید.

در بعد فردی، اگر کسی بخواهد از عدالت دفاع کند باید خودش اول عادل باشد. در ادبیات دینی هم می گویند اگر کسی می خواهد آمر به معروف و ناهی از منکر باشد، در مرحله اول خودش باید به معروف عمل کند و از منکر دوری گزیند. اگر کسی بدون داشتن شرایط عدالت فردی(به معنای دوری از گناه کبیره و عدم اصرار بر صغیره)، بخواهد به عدالت فردی دعوت کند، نه تنها تاثیری ندارد، بلکه ممکن است تاثیر منفی داشته باشد. به این صورت دفاع از عدالت فردی نیاز به شرایطی دارد که کسب آن چندان آسان نیست.

در بعد اجتماعی، با تمام جایگاهی که عدالت در نظام اعتقادی ما در ادبیات توسعه پایدار دارد، در سال های اخیر شاهد آن بودیم که به بدترین شکل ممکن از عدالت دفاع شده و از آن دم زده شده است. محور اصلی توسعه روی این موضوع استوار است که پایداری و بالندگی باید محور اصلی عدالت باشد ولی طی این سال ها از بیخ و بن با این دو محور مبارزه شده است. یعنی هم پایداری زیست محیطی و هم بالندگی تولید و رقابت عادلانه ضربه خورد و جای خود را به رانت و فساد داده است. دولتی که ادعای عدالت طلبی دارد و بنا دارد به بهترین شکل آن را محقق نماید، اگر با عملکرد خود نتواند از عدالت دفاع کند، به این مفهوم متعالی ضربه زده است. دفاع بد از عدالت و تعریف آن به سیاست های پوپولیستی و عامّه پسند نه تنها گرهی از مشکلات کشور باز نخواهد کرد، بلکه در درازمدت مردم را به آن به عنوان والاترین ارزش بدبین خواهد نمود.

بنابراین بازنگری در روش های حمایت و دفاع از عدالت براساس اصول اعتقادی ما یکی از چالش های اساسی کشور است. یا نباید از عدالت دم زد، یا اگر فرد یا دولتی از آن دم می زند باید عملش با گفتارش هماهنگ باشد. چطور می توان از عدالت دفاع کرد و در عین حال رانت های مختلف را ایجاد نمود و از آن بهره برد؟ چطور می توان از عدالت دفاع کرد و در عین حال به تورم و بیکاری اجتماعی دامن زد؟ چگونه می توان از عدالت دفاع کرد و در عین حال فرصت طلبی غیراخلاقی داشت؟

عدالت در مجلس

از نکات جالب توجه در بحث عدالت این است که آیا امکان دارد عدالت به مسلخ سیاست برود؟ به نظر می رسد این اتفاق هر زمان که روی دهد نشانه بدی برای اوضاع اجتماعی خواهد بود. از جمله این موارد شرایط نمایندگانی است  که پس از وکالت، همکار رئیس جمهور شدند.
روزی که محمود احمدی‌نژاد برای پاسخ به پرسش‌های نمایندگان مجلس در بهارستان حاضر شد، به آنان گفت که به زودی بسیاری از نمایندگان مجلس هشتم وارد دولت خواهند شد و همکار رئیس‌جمهور! البته آن زمان هرچند این سخن باورکردنی بود، قطعیت آن در این حد کنونی که محقق شده، پیش‌بینی نمی‌گشت. نکته جالب این که بیشتر نمایندگانی که موفق نشدند وارد مجلس نهم شوند، پس از دوره وکالتشان، وارد مشاغل اقتصادی و پولساز شدند؛ بنابراین، طبیعی است که همیشه درباره حضور وکلای مجلس در مناصب اقتصادی، شایبه‌هایی باشد. اما چون سازوکار مشخصی در این باره در کشور نیست، شاید نتوان در این زمینه انتقادات اساسی و راهگشا وارد کرد. در مذمت کار، همین بس که واژه‌ای چون وکیل الدوله در مجلس برای کسانی باب شد که چشم بسته از همه کارهای دولت به امید چشمداشتی در آینده حمایت کردند و وظیفه نمایندگی ملت را به کناری گذاشتند. و به جای وکیل الملت عنوان وکیل الدوله را گرفتند. بنابراین، نمایندگان که خود اهل قانون هستند، باید سازوکاری بیندیشند تا شایبه‌های وابستگی نمایندگان همزمان و بعد از دوره نمایندگی‌شان به قدرت ـ که در دولت متجلی است ـ پاک شود. فلسفه شکل‌گیری مجلس محدود کردن قدرت است. اگر پارلمانی، خود جزیی از قدرت شود، مردم را چه خواهد شد؟! بهتر است قانونگذار سرچشمه احتمالی شایبه‌های متعدد را از همان آغاز کار کور کند؛ این مسأله، طرح بحثی است برای تأمل بیشتر قانونگذاران. در ادامه نام برخی از نمایندگان قبلی و دولتمردان امروز مطرح می شود. البته قصد یادداشت، تهمت به این افراد نیست، فقط تلنگری است به قانون گذاران که فکری به حال فرصت طلبی های احتمالی داشته باشند. افرادی که نامشان می آید تنها از این جنبه آورده شده است، و ممکن است واقعا استحقاق قرارگیری در مناصب را داشته باشند، ممکن هم هست که چنین نباشد. اگر استحقاق داشته اند که عدالت اجرا شده است، اما اگر بدون استحقاق در این پست ها هستند، به کشور و مردم خیانت شده است. این را خدا می داند و خودشان. اما مجلس مناسب است که راه این موضوع را سدّ کند تا شایبه ها هم از بین برود.
فهرست نام برخی از نمایندگانی که نتوانستند وارد مجلس شوند، و سمت بعدی آنها به شرح زیر در پرانتز آمده است: سید حسین هاشمی نماینده سابق میانه(رئیس ستاد بازسازی عتبات استان تهران)-علی مطهری نماینده سابق شبستر (قائم مقام و مشاور مدیرعامل مخابرات در امور مجلس و استان‌ها)-جهانبخش محبی نیا نماینده سابق میاندوآب، تکاب و شاهین دژ( سرپرست دانشگاه فرهنگیان)، وکیل سپه نماینده سابق پارس آباد و بیله سوار(عضو هیأت مدیره شرکت نهاده‌های دامی جهاد)-ولی اسماعیلی نماینده سابق گرمی(مشاور وزیر و مدیرکل بازرسی و نظارت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی)- قاسم محمدی نماینده سابق اردبیل، نمین، سرعین(مشاور وزیر امور اقتصادی و دارایی و مدیر کل روابط عمومی)-علی عزتی نماینده سابق دهلران، آبدانان و دره شهر(قائم مقام و عضو هیأت مدیره آب و انرژی ایران)، محمدحسین نژادفلاح نماینده سابق ساوجبلاغ(مدیر کل ورزش و جوانان استان تهران)-غلامعلی می‌گلی‌نژاد نماینده سابق بوشهر، گناوه و دیلم(عضو هیأت مدیره شرکت نفت اروندان خوزستان)-عسکر جلالیان نماینده سابق کنگان، دیر و جم(معاون پارلمانی دانشگاه پیام نور)-طیبه صفایی نماینده سابق تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر(سرپرست دفتر نظارت و ارزیابی دانشگاه پیام نور)-عفت شریعتی نماینده سابق مشهد و کلات(مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در امور بانوان)- محمدرضا سجادیان نماینده سابق خواف و رشتخوار(رئیس هیأت مدیره شرکت ملی فولاد ایران)-محمدرضا حسین‌نژاد نماینده سابق شیروان(سرپرست دفتر فنی و برنامه ریزی عمرانی وزارت کشور)-شبیب جویجری نماینده سابق اهواز(معاون امور راهبردی، دولت و مجلس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی)-سید جاسم ساعدی نماینده سابق شوش(رییس هیأت مدیره کشت و صنعت نیشکر کارون)-فریدون حسنوند نماینده سابق اندیمشک(استاندار بوشهر)- هاشم سواری نماینده سابق دشت آزادگان(عضو هیأت مدیره شرکت پایانه‌های نفتی ایران)-عبدالله کعبی نماینده سابق آبادان(مشاور معاون امور پارلمانی وزیر نفت)-احمد مهدوی نماینده سابق ابهر و خرمدره(رئیس انجمن صنفی کارفرمایی پتروشیمی)- حسن ملک محمدی نماینده سابق دامغان(معاون امور مجلس دانشگاه آزاد)- حسین شبانپور نماینده سابق پاسارگاد، ارسنجان و مرودشت(معاون حقوقی و امور مجلس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری)- عبدالرضا مرادی نماینده سابق رستم و ممسنی (مدیر کل دفتر حقوقی و امور بین‌‌الملل سازمان ثبت اسناد و املاک کشور)- جواد زمانی نماینده سابق کنگاور (مدیر کل امور مجلس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران)- اسدالله قره خانی نماینده سابق علی آباد کتول (مشاور معاون وزیر نفت و مدیر عامل شرکت ملی گاز ایران)- فرهاد دلق پوش نماینده سابق آستارا (عضو هیأت مدیره شرکت پایانه‌های نفتی ایران)- یوسف قاسمی نماینده سابق لاهیجان و سیاهکل (مشاور وزیر اقتصاد و دارایی)- سید کاظم دلخوش اباتری نماینده سابق صومعه سرا(معاون نظارت بیمه مرکزی)- اسدالله عباسی نماینده سابق رودسر و املش(سرپرست وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی)- حجت الله رحمانی نماینده سابق الیگودرز(مشاور رئیس سازمان جنگل‌ها)- هادی مقدسی نماینده سابق بروجرد(مدیرعامل شرکت سرمایه‌گذاری تأمین اجتماعی نوین)- انوشیروان محسنی بندپی نماینده سابق نوشهر و چالوس(قائم مقام معاون آموزشی و رئیس مرکز امور هیأت علمی وزارت بهداشت)-سید علی ادیانی راد نماینده سابق قائمشهر، سوادکوه و جویبار(مشاور معاون وزیر نفت)- محمود احمدی بیغش نماینده سابق شازند(استاندار خراسان شمالی)- محمدمهدی مفتح نماینده سابق رزن(عضو شورای عالی بیمه)- شهریار طاهرپور نماینده سابق تویسرکان ـ مدیرعامل شرکت سهامی آلومینیوم ایران)- حسن ونایی نماینده سابق ملایر(دبیر هیأت عالی تجدیدنظر رسیدگی به تخلفات کارکنان دولت)- سید کاظم حجازی نماینده سابق همدان(مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور مناطق محروم).

سایت تابناک

محمدرضا آرمان مهر

چالش در مصادیق(6): سربازی اجباری یا سربازی حرفه ای

از جمله چالش های کنونی جامعه ما نظام وظیفه آقایان یا همان سربازی اجباری است. این مشکل هنگامی نگران کننده‌تر خواهد بود که بدانیم سردار موسی کمالی، جانشین اداره منابع انسانی ستادکل نیروهای مسلح گفته بود: «با توجه به احتمال کاهش موالید ذکور، ممکن است طول مدت خدمت سربازی در آینده به ۲۴ ماه برسد».  هنگامی که بدانیم از یک سو کاهش موالید ذکور، افزایش مدت خدمت سربازی را به همراه خواهد داشت و از سوی دیگر، همین مدت سربازی عاملی کارآمد در افزایش سن ازدواج و به دنبال آن، کاهش جمعیت و موالید ذکور به شمار می‌رود، ماجرا روند تسلسلی به خود گرفته و ضرورت بازنگری در بنیان آن، بیش از پیش رخنمون خواهد کرد. دلایل ناعادلانه بودن وضعیت فعلی نظام وظیفه که به صورت سربازی اجباری است به این قرار است:

1. از دست دادن موقعیت های شغلی. همان طور که ذکر شد شارع مقدس مرد را نان آور خانواده معرفی کرده است، مردی که دو سال از عمرش را باید در سربازی اجباری بگذراند، دیر وارد بازار کار خواهد شد و روشن است که بسیاری از مشاغل را از دست می دهد، ضمن این که کارفرمایان در بسیاری مشاغل زنان را جایگزین مردان خواهند کرد.

2. این موضوع باعث بالا رفتن سن ازدواج مردان و به تبع بانوان کشور شده است، که هم عدالت فردی را مخدوش می نماید(ممکن است سبب ارتکاب گناه شود)، هم به عدالت اجتماعی آسیب می رساند.

3. عدم امکان تحصیلات با آرامش روانی. ملاحظه شده است که به تدریج میزان تحصیلات خانوم ها در جامعه ما نسبت به آقایان فزونی گرفته است، شاید یکی از دلایل آن مانعی به نام سربازی باشد.

4. طولانی بودن این مدت به نوعی نیروهای جوان کشور را فرسوده می نماید، و نوعی ظلم به استعدادهای آنهاست. به هر حال هر یک از افراد بشر دارای استعداد خاصی است که باید مورد بهترین استفاده قرار گیرد. و در اولین فرصت و به بهترین شکل شکوفا شود.

اما راه حل جایگزین: سربازی حرفه ای(البته می تواند دوره های یک یا دو ماهه اموزش نظامی برای مردان و حتی زنان قرار داده شود تا توان دفاعی کشور برای مواقع خاص بالا رود). سربازی حرفه ای، علاوه بر نفی موارد بالا می تواند ثمرات زیر را داشته باشد:

۱. حرفه‌ای شدن سربازی مانع از ورود افراد غیرمشتاق به عرصه نظامی‌گری شده و تبعات منفی‌ را که‌ گاه در حاشیه سربازی مطرح می‌شود، به شدت کاهش خواهد داد، چراکه در آن صورت کسانی در کسوت سربازی به خدمت مشغول خواهند شد که به اجبار تن به این کار نداده و به تبع آن، تمایلی برای گرایش به معضلات اجتماعی (مثل فرار از خدمت یا گرایش به سیگار) و... نخواهند داشت، چراکه به خدمت سربازی به عنوان شغلی می‌نگرند که هر چند ممکن است پیشه مادام العمر ایشان نباشد، ولی به ازای آن حقوق دریافت خواهند کرد و همین موضوع هم عاملی برای انگیزه بخشی بیشتر ایشان خواهد بود. ایجاد روحیه و نشاط از ملزومات اساسی تحقق عدالت است.

۲. در این حالت سربازی شغل است، نه خدمت اجباری! و می تواند فراخوانی باشد برای کسانی که هم اشتیاق به خدمتی از این دست را دارند، هم جویای کار بوده و به دنبال منبع مالی برای تأمین زندگی‌شان می‌گردند. به این صورت، جوانان به جای خدمت اجباری، زمانشان را در فراگیری و انجام یک شغل خواهند گذراند تا کار‌آفرینی در کشور تقویت شود و آمار بیکاری کاهش یابد. و می تواند گزینه‌ای برای اشتغال افراد کم بضاعت باشد، و عاملی مهم در جهت رفع ظلم اجتماعی باشد.

۳. با تبدیل خدمت اجباری به سربازی حرفه‌ای، عملا پادگان‌های آموزشی سراسر کشور به مجموعه‌های آموزشی تبدیل شده و حکم هنرستان‌هایی را خواهند یافت که فارغ‌التحصیلان آن‌ها مشکل چندانی برای ورود به بازار کار نخواهند یافت. ارتقای آموزش سبب کاهش فاصله های طبقاتی و گسترش عدالت است.

۴. در سربازی حرفه‌ای، نیروی نظامی توانمند‌تر می‌شود و بهتر می تواند وظیفه اش در ایجاد آرامش، امنیت و عدالت اجتماعی را محقق نماید. این روند حرفه‌ای شدن می‌تواند با افزایش سطح دوره‌های آموزشی برای سربازان، از ایشان نیروهایی بسازد که در مواقع لزوم کارایی بسیار بالاتری داشته باشند، چراکه تن دادن به روند حرفه‌ای به این معناست که مدت آموزش خدمت سربازی از حدود دو ماه فعلی به پروسه‌ای چندین ماهه و حتی تمامی طول مدت خدمت تبدیل شده و سربازان از قالب نیرویی که اندکی کار دفاعی آموخته، به متخصصانی تبدیل خواهند شد که تفاوت چندانی با افسران خود نخواهند داشت.

سایت تابناک

محمدرضا آرمان مهر

داستان عدالت(۳): ثروتمند زندگی کنیم به جای آنکه ثروتمند بمیریم.

 وقتی نوجوان بودم، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم. جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودند. به نظر می رسید وضع مالی خوبی نداشته باشند. شش بچه مودب که همگی زیر دوازده سال داشتند و لباس هایی کهنه در عین حال تمیـز پوشیده بودنـد. دوتا دوتا پشت پدر و مادرشان، دست همدیگر را گرفته بودند و با هیجان زیادی در مورد برنامه ها و شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند. مادر نیز بازوی شوهرش را گرفته بود و با عشق به او لبخند می زد. وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید: چند عدد بلیط می خواهید؟ پدر خانواده جواب داد: لطفاً شش بلیط برای بچه ها و دو بلیط برای بزرگسالان. متصدی باجه، قیمت بلیط ها را اعلام کرد. پدر به باجه نزدیکتر شد و به آرامی از فروشنده بلیط پرسید: ببخشید، گفتید چه قدر؟! متصدی باجه دوباره قیمت بلیط ها را تکرار کرد. ناگهان رنگ صورت مرد تغییر کرد و نگاهی به همسرش انداخت. بچه ها هنوز متوجه موضوع نشده بودند و همچنان سرگرم صحبت درباره برنامه های سیرک بودند. معلوم بود که مرد پول کافی نداشت. و نمی دانست چه کند و به بچه هایی که با آن علاقه پشت او ایستاده بودند چه بگوید . ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس بیست دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت. سپس خم شد و پول را از زمین برداشت، به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد! مرد که متوجه موضوع شده بود، گفت: متشکرم آقا. مرد شریفی بود ولی درآن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد... بعد از این که بچه ها به همراه پدر و مادشان داخل سیرک شدند، من و پدرم آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم و آن زیباترین سیرکی بود که به عمرم رفته بودم .

و. آرمان مهر

محمدرضا آرمان مهر

داستان عدالت(۲): یادمان باشد ما مستحق تریم.

زنی موهایش کم‌وبیش سفید بود. در بیرون میوه‌فروشی زل زده بود به مردمی که میوه می‌خریدند. شاگرد میوه‌فروش تندتند پاکت‌های میوه را داخل ماشین مشتری‌ها می‌گذاشت و انعام می‌گرفت. زن باخودش فکر می‌کرد چه می‌شد اگر او هم می‌توانست میوه بخرد و ببرد خانه…رفت نزدیک‌تر… چشمش افتاد به جعبۀ چوبی بیرون مغازه که میوه‌های خراب و گندیده داخلش بود. با خودش فکر کرد...چه خوبه سالم ترهایش را ببرد خانه. می‌توانست قسمت‌های خراب میوه‌ها را جدا کند و بقیه را بدهد به بچه‌هایش. هم اسراف نمی‌شد و هم بچه‌ها شاد می‌شدند. برق خوشحالی توی چشمانش دوید. دیگر سردش نبود! زن رفت جلو نشست پای جعبۀ میوه. تا دستش را برد داخل جعبه، شاگرد میوه‌فروش گفت: «دست نزن! بدو برو دنبال کارت!». زن زود بلند شد...خجالت کشید. چند تا از مشتری‌ها نگاهش کردند. صورتش را زیر دست‌هایش پنهان کرد. دوباره سردش شد! راهش را کشید و رفت...چند قدم بیشتر دور نشده بود که کسی صدایش زد: «مادر جان… مادر جان!» زن ایستاد. برگشت و به دختر جوانی نگاه کرد که او را صدا زده بود. دختر لبخندی زد و گفت: «اینها را برای شما گرفتم!» سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه…موز و پرتقال و انار. زن گفت:«دستت درد نکنه دخترم... من مستحق نیستم!». دختر پاسخ داد: «اما من مستحقم مادر !!!»
خداوند حقی را برای نیازمندان در اموالمان قرار داده است آیا این حق را به صاحبان حق رسانده ایم؟ما مستحق تر از نیازمندان به پذیرش کمک توسط آنها هستیم. البته جامعه نباید اجازه دهد که آبروی فردی این گونه برود و سپس به درد و دادش برسد. شناخت مستحقان واقعی هنری است که جامعه باید تشخیص دهد.
آ. فرهمندمنش
محمدرضا آرمان مهر

عدالت و سفته بازی

هموطنان عزیزمان این روزها در حال و هوای خاصی هستند. موج تورم کم‌سابقه یک سال اخیر و بدتر از آن، تغییر مداوم قیمت‌های نسبی همه را دچار سردرگمی کرده‌ است. خیلی از ما دائم در این فکر و خیال هستیم که ای کاش وقتی سکه بالا رفته بود، آن را می‌فروختیم و ملک می‌خریدیم بعد ملک را می‌فروختیم خودرو می‌خریدیم بعد دوباره.... اما واقعیت این است که این وضعیت جز اتلاف منابع و انرژی و نیروی خلّاقانه مردم ثمری ندارد. در این وضعیت، تولید و سرمایه‌گذاری صورت نمی‌گیرد، در نتیجه ثروتی خلق نمی‌شود و در نهایت کل مردم فقیرتر می‌شوند، یعنی بی عدالتی گسترش می یابد. سفته‌بازی به معنی خرید و فروش دارایی با هدف سودآوری (اعم از سهام، ارز، طلا، ملک و...) در مجموع کاری زیان‌بار است و اگر جمع خالص آن منفی نباشد، در بهترین حالت یک «بازی با جمع صفر» (zero sum game) است. اما به طور کلی، نتیجه خالص سفته‌بازی، ضرر است. (واضح است که فعالیت واسطه‌گری عواملی مثل بنگاه‌های املاک، طلافروشان، دلارفروشان و... مادامی که نقش واسطه‌ای و خدماتی را ایفا می‌کنند، و ارزش افزوده ایجاد می کنند یک فعالیت مفید و خارج از تعریف سفته‌بازی است). البته هریک از ما مثال‌هایی از افرادی که از این روش‌ها به ثروت‌های افسانه‌ای رسیده‌اند، سراغ داریم؛‌ اما واقعیت این است که این افراد یا دارای رانت خبری و اطلاعاتی بوده‌اند یا خوش‌شانس. در مقابل عده زیادی نیز بوده‌اند که ضررهای هنگفتی کرده‌اند و معمولا اسمی از این افراد برده نمی‌شود. به این معنی که هر سودی که در این وضعیت نصیب کسی شده است به قیمت ضرری بوده که نصیب شخص دیگری شده‌ است. در سفته‌بازی نمی‌توان نیت خیر داشت. کسی که سکه‌هایش را با هدف سفته‌بازی می‌فروشد، آرزویش این است که دوباره ارزان شود و سود کند، و این آرزو تلویحا به معنی آرزوی ضرر برای طرف مقابل است.

مبادلات سالم اقتصادی بر پایه یک نیت خیر شکل می‌گیرد. مثلا وقتی کالایی را به خریدار می‌فروشیم با این نیت باشد که سود عادلانه ای کسب کنیم و با این نیت ضمنی که خریدار نیز از کالای خریداری شده منتفع و راضی باشد. یا وقتی سوار تاکسی می‌شویم هدفمان این است که سالم و به موقع به مقصد برسیم. راننده تاکسی هم هدفش دریافت کرایه خود است. اصطلاحا در اقتصاد، مبادلات سالم «برد-برد» (win-win) هستند. توصیه این است که  اگر طلا و سایر دارایی‌ها می‌خریم با این هدف باشد که ارزش دارایی‌مان را در برابر تورم حفظ کنیم، نه با این امید که پول ملّی روز به روز بی‌ارزش‌تر شود. همگی به خاطر داریم که در سال 67 که قطعنامه پذیرفته شد، بسیاری افراد سکته کردند. برای سالیان دراز وضعیت این افراد از دید عامه مردم نفرت‌انگیز و مایه تمسخر بود، اما اکنون در چه وضعیتی هستیم؟سخن آخر تمسک به کلام الهی است که: «همانا انسان‌ها در حال ضرر هستند. جز آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و توصیه به حق کردند و توصیه به صبر نمودند.» روشن است که معاملات سالم، بدون انگیزه سفته بازی، عدالت اقتصادی را در سطح جامعه گسترش خواهد داد.

مهدی نصرتی

محمدرضا آرمان مهر

شعر عدالت(۲): آی آقا، سفره خالی می خری؟

در بین شعرای معاصر ایران، نام زنده یاد قیصر امین پور می درخشد. اشعار وی بیانگر دردهای عمیق اجتماعی است. شعر زیر حکایت بسیاری از مردمان روزگار ماست که دردمندانه به تصویر کشیده شده است. این بیتش را هم یادآور می شویم: و قاف حرف آخر عشق است، آنجا که نام کوچک من آغاز می‌شود...

یاد دارم یک غروب سرد سرد                          می‌گذشت از کوچه‌مان یک دوره گرد
دوره گردم دار قالی می‌خرم                           دسته دوم، جنس عالی می‌خرم
گر نداری کوزه خالی می‌خرم                         کاسه و ظرف سفالی می‌خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست                    عاقبت آهی زد و بغضش شکست
اول سال است و نان در خانه نیست                ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟
سوختم، دیدم که بابا پیر بود                          خواهر کوچکترم دلگیر بود
بوی نان تازه هوش از ما ربود                           اتفاقا مادرم هم روزه بود
خم شده آن قامت افراشته                            دست خوش رنگش ترک برداشته
مشکل ما درد نان تنها نبود                             شاید آن لحظه خدا با ما نبود
باز آواز درشت دوره‌گرد                                  پرده اندیشه‌ام را پاره کرد
دوره گردم دار قالی می‌خرم                           دسته دوم جنس عالی می‌خرم
خواهرم بی روسری بیرون دوید                       آی آقا، سفره خالی می‌خری؟؟؟