آنچه به زعم این نوشتار خطرناک و مسری است، این است که اگر برخی افراد به سوی رفاه طلبی بروند، این خصیصه به سرعت در جامعه رشد می کند؛ چرا که چشم و هم چشمی کردن و خود را با دیگران مقایسه کردن به راحتی مابین افرادی که از جهاتی در وضعیت یکسان قرار دارند، گسترش یافته و به آسانی هم قابل جلو گیری نیست. زیرا افراد یکسان همچون دو دوست، دو برادر و یا خواهر، احساس می کنند چه چیزی از دیگری کمتر دارند تا از آسایش های مشابه یا بیشتر برخوردار نشوند. اگر هدف رفاه طلبی باشد، بتدریج حدودِ شرعی، و محدوده های امر پروردگار نیز کنار نهاده خواهد شد. خطر طولانی مدت این است که گرچه ممکن است خودِ افراد نسل اول به دلیل تربیت و آموزش های دوران کودکی و نوجوانی خویش حاضر نباشند برخی حدود شرعی و خط قرمز ها را بشکنند؛ امّا فرزندان وی که در محیط رفاه بزرگ شده و به آسایش خو کرده اند، حاضر نخواهند شد رفاه خود را ترک گفته و به راحتی بیشتری از این خط قرمز ها خواهند گذشت.آنها برای دستیابی به رفاه بیشتر حاضر خواهند بود به هرگونه عملی دست بزنند.
خطر اصلی این نیست که یک نفر دچار رفاه زدگی شده و فرضاً برخی فرایض شرعی خود را فرو نهد، گرچه به جای خود این موضوع نیز خطرناک هست، بلکه خطر اصلی این است که رفاه زدگی موجب فرو غلطیدن کل جامعه در مسیری بدون انتها می شود؛ مسیری که با شبهه و حرام شروع شده و سپس هر عملی مجاز شمرده می شود؛ و نه تنها مجاز، که از همه ابزار دین، فلسفه و عقل نیز کمک می گیرد تا شرایط خود را توجیه نماید. لذا این توجیه همان جهل مرکب است که رهایی از آن بسیار مشکل است. آسیب دیگری که این روال ایجاد می کند، این است که موجب فقر بیشتر فقرا و عمیق تر شدن شکاف های طبقاتی می گردد؛ همان چیزی که در نهایت موجب طغیان و بروز انقلاب های بعدی خواهد شد؛ و در نهایت به ضرر همان رفاه زدگان و یا فرزندان آنها خواهد بود. مگر تاریخ غیر از این حکایت می کند؟ در قرآن نیز نام امت ها و اقوام زیادی برده شده است که به دلیل رفاه طلبی در نهایت به عذاب ها و بلاهای الهی دچار شده و امروزه عبرت تاریخ شده اند.
به هرحال نظام امروز ایران، مدعی جامعه ای است که می خواهد به جامعه عدل جهانی منتهی شود؛ و نه این که مجدداً همان چرخه تاریخ تکرار شود. اتفاقاً برای ایران امروز که در شرف پیشرفت های شگرف اقتصادی است، این خطر، یعنی رفتن جامعه به سوی رفاه زدگی، بیش از هر زمانی وجود دارد. وقتی به دلیل تلاش ها و مقاومت های ایثارگرانه ملتی، خدواند نعمت خود را ارزانی آن قوم و ملت می کند، نه برای خوشایند آنان که برای امتحان الهی است. پاداش کامل و تامّه الهی در این جهان نیست؛ و بلکه در آن جهان خواهد بود؛ آنچه در این جهان از خوبی و بدی وجود دارد، همه و همه آزمون های مختلف الهی است. اگر آن ملت دچار غرور شدند و تصور کردند که نغمات از آنها رخت بربسته و نعمات به سوی آنها آمده است، و سپس دست به جانب رفاه زدگی و رفاه طلبی گشودند، بی گمان در ورطه خطر و نابودی هم در این دنیا و هم در آن دنیا قرار خواهند گرفت. این خطر، از خطر بدحجابی ها و بد دینی ها و یا بی دینی ها بدتر است. چرا که حتی یکی از عوامل اصلی و قدرتمند همان بی دینی ها، بی حجابی ها و فساد های اخلاقی، مسائل اقتصادی و مشکلات آن است.
امروزه متأسفانه احساس می شود که رفاه زدگی به سرعت در حال گسترش است، در حالی که گسترش سریع آن و خطرات بالقوه آن، کمتر مورد توجه برنامه ریزان قرار گرفته است؛ کارشناسان مربوطه، سمینارهای برگزار شده و مراکز علمی نیز به این جنبه جنگ نرم توجه چندانی نمی کنند. هیچ جا این سخن مطرح نمی شود که گسترش رفاه زدگی و رفاه طلبی چه زیان های غیر قابل جبرانی در پی خواهد داشت؛ این مسئله مورد بررسی قرار نمی گیرد که فرهنگ مصرف گرایی، تجمل گرایی، اسراف و تبذیر، چشم و هم چشمی، فرهنگ بیگانه پرستی و عدم اعتماد به نفس، عدم اعتماد به تولیدات داخلی، سقوط در سراشیبی اضمحلال فرهنگی و.... چه اندازه می تواند موجب از رونق افتادن اقتصاد شود؛ و از سوی دیگر به این توجه نمی شود که این فرهنگ بیگانه می تواند موجب هجوم آسانتر و سریعتر فرهنگ فاسد اخلاقی غرب شود. لذا عدم توجه به این مسئله، موضوع را بسیار خطرناک ساخته است؛ چرا که بیماری که شناخته نشده باشد، و بیماری که خود بیمار از وجود آن آگاه نباشد، بسیار خطرناک تر از بیماری آشکار خواهد بود. رفاه زدگی و انحطاط اخلاقی، دو برادر بدون جدایی از هم هستند؛ که یکی موجب بروز دیگری می شود. دو نیروی شیطانی که نمی توان یکی را حذف کرد ولی به دیگری توجه نداشت. بی توجهی به یکی از این دو جنبه موجب شکست در هردو خواهد شد. مگر غیر از این است که رانت ها، فسادهای اقتصادی، خودخواهی ها و خودکامگی های اقتصادی، همه و همه نتیجه زیاده خواهی هایی است که ریشه آن ناشی از رفاه طلبی و رفاه زدگی است؟ مگر غیر از این است که علت اصلی عدم موفقیت برنامه های فرهنگی اخلاقی و یا حتی شکست آن، ناشی از گره خوردن فرهنگ و اقتصاد می باشد؛ پس آیا نباید همزمان با کار فرهنگی اخلاقی که البته به جای خود ضروری و لازم است، اصلاح فرهنگ اقتصادی و یا به عبارتی مبارزه با رفاه طلبی هم صورت گیرد؟
محمد ساجدی و محمدرضا آرمان مهر
واقعیت این است که مغالطه بزرگی در این خصوص صورت گرفته است، به همین دلیل نمی توان به راحتی مرز درست را از نادرست تشخیص داد. حقیقت این است که انسان نه برای دنیا، بلکه برای آخرت آفریده شده است؛ لذا هرچه موجب شود او از این مسیر دور گردد، خطا و هر آنچه در این مسیر قرار داشته باشد، ثواب خواهد بود. نعمات الهی البته برای انسان خلق شده است؛ و البته انسان وظیفه دارد تا نهایتی که توان دارد در راه آبادانی جهان تلاش نماید. او وظیفه دینی دارد که دنیای خود و دنیای دیگران را به بهترین صورت بسازد؛ و وظیفه دارد دنیایی آباد و شرایطی مناسب حتی برای حیوانات فراهم نماید. معنی جانشینی خداوند در زمین غیر از این هم نیست. یعنی او باید نقش پدر و مربی را برای همه موجودات ایفا کرده، و زندگی طبیعی و آرامی را برای همگان فراهم نماید. چه بسا تلاش امروزه بشر برای حفظ نسل حیوانات و موجودات، و جبران خطاهای دوران جهالت خویش، که موجب از بین رفتن محیط زیست شده بود، در همین راستا بوده و لذا بسیار خوب و شایسته است. امّا بسیار تفاوت است بین این که افراد دنبال رفاه برای دیگران و در جهت رضای الهی باشند؛ و یا در پی رفاه و آسایش خود باشند. حضرت علی(ع) نیز بسیاری باغ ها و نخلستان ها ایجاد کردند؛ امّا ایشان هیچ گاه دنبال رفاه طلبی خود نبود. بین رفاه و رفاه طلبی بسیار تفاوت وجود دارد. آنچه خطرناک است رفاه طلبی است. رفاه طلبی است که موجب می شود فرد در راه رسیدن به آن، اصول دیگر را فدا سازد. اگر تلاش برای رفاه در جهت رضای الهی باشد، نه تنها بد نیست، بلکه ثواب بوده و حتی برخوردار از پاداش الهی نیز هست؛ امّا باید توجه داشت وقتی فردی برای رضای خدا دست به کاری می زند، هرجا بداند و احساس کند رضایت الهی در امر دیگری است، بی گمان دست از عمل خود برخواهد داشت. در حالی که اگر هدف وی رفاه باشد، چه بسا رانت ها، حق کشی ها، حق خوری ها، قدرت طلبی ها، و ثروت اندوزی ها اتفاق بیفتد.
فرض کنیم فردی برخوردار از منابع مالی خوب و کافی باشد، و فرض کنیم بر اساس وظیفه انسانی خود در جهت رفاه خانواده خویش نیز بخواهد تلاش کند(که البته شایسته تقدیر است)، آیا او برای تفریحات سالم خانواده خود یک سفر اروپایی را انتخاب خواهد و یا سفر به یکی از نقاط کشور خودمان را؟ آیا در خرید وسایل مورد نیاز زندگی، محصولات تولیدی داخل را انتخاب خواهد کرد یا محصولات خارجی را؟ آیا اگر یکی از کارهای تجاری او باعث زیانی به برخی از افراد کشور و مثلاً ایجاد خسارت برای کشاورزان و یا صنعتگران شود، آیا آن تجارت را کنار خواهد گذاشت؟ پاسخ به این سؤال دقیقاً مرز بین رفاه و رفاه طلبی را روشن می سازد. کسی که در پی رفاه طلبی و رفاه زدگی باشد، حتی در حالتی که تولیدات داخلی این کشور نیز بتواند قابل رقابت با تولیدات خارجی باشد، بازهم تولیدات خارجی را انتخاب خواهد کرد، چون گرچه محصولات داخلی هم نیازهای وی را برآورده می سازد، ولی به هرحال تولیدات خارجی هم اسم و رسم بهتری دارد؛ و هم ممکن است اندکی ویژگی های بهتری داشته باشد. اما فردی که به خاطر رضایت الهی به دنبال ایجاد رفاه برای خود یا خانواده اش باشد، وقتی احساس کند رفتار او می تواند موجب آسیب به خانواده های دیگر و بیکار شدن صنعتگران شود؛ وقتی احساس کند فلان صادرات یا واردات می تواند موجب خسارت به بیت المال گردد، قطعاً چنان کاری را انجام نخواهد داد. چرا که اگر پروردگار او را دستور داده تا به فکر رفاه خانواده خود باشد، در کنار آن دستور داده است تا موجب آسیب به دیگران و آسیب به نظام اسلامی نگردد. اگر تلاش برای رفاه خانواده در جهت رضایت خدا باشد، ایجاب می کند تا اگر قناعت وی موجب شود تا کار دیگران و اقتصاد جامعه اسلامی رونق بگیرد، قطعاً قناعت پیشه خود نماید، هرچند شرایط اقتصادی مناسبی هم داشته باشد(ادامه دارد).
محمد ساجدی و محمدرضا آرمان مهر
تهاجم فرهنگی اقتصادی مهمتر و خطرناک تر از تحریم اقتصادی است. شاید بتوان فشارهای تورّمی ناشی از تحریم را با صبر و استقامت و با اقتصاد مقاومتی جبران کرد؛ شاید بتوان از زیر بار ضربات خردکننده اقتصادی نجات یافت؛ و شاید بتوان برخی مسئولین سهل انگار و یا منفعت طلب را شناسایی کرده و برکنار کرد؛ امّا مبارزه با اضمحلال اخلاقی چه در اقتصاد و چه در دین و اخلاق، بسیار مشکل است. چرا که این بار مبارزه کننده، خود هدف حمله است. همچون ویروس ایدز که سیستم ایمنی بدن را مورد تهاجم قرار داده و موجب می شود بدن در مقابل هر بیماری حتی یک بیماری ساده تاب تحمل و مقاومت خود را از دست بدهد. فساد اقتصادی نیز موجب می شود تا بیش از هرکسی، خود دولتمردان و کسانی که باید با فساد مبارزه کنند، در این مبارزه در معرض شکست خوردن باشند. وقتی چرب و شیرین زندگی دنیا زیر زبان مسئولان مزه کرد؛ و وقتی ماشین های لوکس و گرانقیمت، ویلاهای زیبا، مسافرت های دل انگیز خارجی و داخلی و... و هزاران لذت دنیایی دیگر به مذاق آنها چشانده شده و خوش آمد، تغییر این شرایط بسیار دشوار و چه بسا ناممکن خواهد بود.
مشکل اصلی اینجاست که آن افراد، این چیزها را بد نخواهند دانست. لذا همچون جهل مرکبی خواهد شد که گرفتاران آن برای تلاش حتی تقلّا نیز نخواهند کرد؛ چه رسد به این که اصولاً آیا نجات از آن میسّر باشد و یا نباشد؟ چه بسا توجیهات دینی نیز بر این لذات دنیایی اضافه خواهد شد. مگر نه اینکه استناد خواهد شد به حدیث منصوب به رسول اکرم(ص) که: نعم المال الصالح لرجل الصالح (چه نیکو است مال خوب برای مرد نیکوکار). از سوی دیگر استدلال های عقلانی نیز همپای این توجیه گری خواهد شد؛ و چه بسا گفته خواهد شد که مگر چه عیبی دارد لذت بردن از نعمات الهی؛ و مگر این نعمات برای بشر خلق نشده است؟ و مگر انسان نباید روز به روز زندگی خود را بهبود بخشد؟ و گفته خواهد شد: آیا انسان باید همانند هزاران سال قبل زندگی کند؟! حقیقت این است که پاسخ به این اعتراضات و توجیهاتِ عقلی بسیار مشکل است، چرا که کسی که می خواهد با این مطلب مبارزه کند، اول باید برای خودش اثبات شده باشد که رفاه طلبی یا رفاه زدگی مضرّ است تا سپس بتواند در مقابل آن بایستد و قلم فرسایی کند. حتی بهترین و مقیّدترین افراد نیز این پاسخ را خواهند داد که اگر فردی وجوهات و حقوق شرعی را پرداخت کند؛ و اگر به حد معقول به دیگران نیز کمک نماید، چه اشکال دارد که برای خانواده خویش رفاه فراهم نماید؟ اصلاً مگر فقر و فقیر بودن افتخار است؟ آیا این که جامعه اسلامی یک جامعه برخوردار باشد، چه اشکالی دارد؟ و از سوی دیگر نیز گفته خواهد شد: به هرحال خداوند به برخی افراد نعمات بیشتری داده و طبیعتاً انتظار خداوند نیز این خواهد بود که خانواده وی هم از شرایط بهتری برخوردار شوند. همچنین این موضوع بر اساس عدالت توجیه خواهد شد که مگر نه اینکه عدالت یعنی هرکس به حق خود برسد، اگر فردی تلاش بیشتری کند، آیا نباید درآمد بیشتری داشته و از موقعیت بهتری برخوردار باشد؟ در نهایت، به این توجیه نقلی نیز استناد خواهد شد که روایات و نحوه رفتار ائمه (ع) در شرایط مشابه نشان داده است که چنین امری مذموم نیست. به عنوان مثال، در دوران آسایش و رفاه جامعه مسلمین، آنها هم از نعمات الهی به حد بیشتری بهره برده اند. از دید اجتماعی و بین المللی هم که نگریسته شود، تلاش برای افزایش ثروت کشور یک هدف کلان جامعه و دولت ها خواهد بود؛ که البته هدف بدی هم نیست. از این رو پاسخ به این پرسش که اشکال رفاه یا رفاه طلبی چیست، آسان نخواهد بود. در یادداشت های بعدی بیشتر به این موضوع پرداخته می شود(ادامه دارد)
محمد ساجدی و محمدرضا آرمان مهر
http://www.tebyan.net و محمدرضا آرمان مهر
http://www.tebyan.net و محمدرضا آرمان مهر
عدم شفافیت در اقتصاد یک کشور باعث می شود که معمولترین اقدامات اقتصادی هم با ریسکهای بالا مواجه شود، و همواره آب اقتصاد کشور به درجات مختلف گل آلود باشد، و زمینه سوء استفاده فرصت طلبان فراهم شود. در شرایط عدم شفافیت، فعال اقتصاد و مردم عادی که قصد دارند بخشی از سرمایه خود را به کار انداخته و یا اصلاً به زندگی روزمره خود بپردازند، نمی توانند برای آینده خود تصمیم بگیرند. از همه بدتر عدم شفافیت در سیاستها و تصمیم گیریها می باشد. فساد بانکی ۶۵۰۰ میلیارد تومانی، رانت ۶۵۰ میلیون یورویی، فساد پدیده شاندیز با مبلغی که حدود ۹۴ هزار میلیارد تومان عنوان شد، زمین خواری، دلالی ارز و … همه و همه فسادهایی بوده است که طی سال های اخیر در سیستم اقتصادی کشور ایجاد شد و در سال ۹۳ خود را نشان داد. با این حال وقتی به ریشه این فسادها نگاهی میاندازیم، به این نتیجه می رسیم که نبود سامانه های شفافیت اطلاعاتی در حوزه های مختلف، از جمله عوامل ایجاد این فسادها بوده است. برای مبارزه با فساد اقتصادی باید به صورت ریشه ای و سیستمی عمل کرد، و راه های ایجاد فساد در سیستم را کاهش داد که از راه حل های موجود در این باره ایجاد شفافیت اطلاعاتی در حوزه های مختلف است. با عدم وجود این شفافیت اطلاعات اقتصادی در ایران، علاوه بر ایجاد فساد و رانت، منابع به خوبی توزیع نشده و درآمدهای ملی نیز به درستی احصا نمی گردد و قدرت برنامه ریزی نهادهای حاکمیتی در سطح کلان نیز با مشکل مواجه می شود.
برای مثال از جمله دلایل مهم وقوع فساد ۳۰۰۰ میلیاردی، عدم وجود سامانه اطلاعاتی در حوزه ارزی، پولی و بانکی بود که هزینه زیادی را برای کشور ایجاد کرد. اگر پورتال ارزی که ارتباط سه بانک اطلاعاتی گمرک، بانک مرکزی و ثبت سفارش را با یکدیگر برقرار می کند وجود داشت چنین فساد بزرگی رخ نمی داد. در حوزۀ ارز یکی از مهمترین اولویتهای کشور برای ساماندهی بازار ارز و اعمال سیاستها در این بخش، ایجاد شفافیت اطلاعات است و تا زمانی که تراکنشهای ارزی در کشور شفاف نشود، امکان نظارت، سیاستگذاری و کنترل بازار ارز به نحو مطلوب وجود ندارد. لذا بایستی دولت و بانک مرکزی برنامه مدوّنی را برای ایجاد شفافیت در این حوزه با تکمیل و تقویت سامانههای پورتال ارزی مذکور و مانند آن و ارتباط آنها با یکدیگر به منظور ساماندهی صرافی های مجاز و جلوگیری از خرید و فروش ارز خارج از این سامانهها توسط صرافیها ارائه نمایند. در حوزه بانکی نیز در حال حاضر فقدان شفافیت و به تبع آن ضعف نظارت بانک مرکزی مشکلات زیادی را مانند افزایش حجم معوقات بانکی، انحراف منابع بانکی به سمت فعالیتهای غیرمولد اقتصادی، افزایش سهم شرکتداری بانکها و انجام فعالیتهای سوداگرانه توسط این شرکتها و…به وجود آورده است. ضروری است بانک مرکزی اطلاعات مدیریتی بانکها را به صورت برخط در اختیار داشته باشد و با ایجاد سامانه تسهیلات بانکی بر پرداخت تسهیلات، کیفیت وثایق و هماهنگی اعتبارات با رتبه اعتباری افراد بهصورت برخط نظارت کند. در حوزه مسکن هم بسیاری از زمین خواری ها و تغییر کابری زمین ها و به طور کلی مفاسد در این حوزه، ناشی از عدم اجرای طرح کاداستر به عنوان یک بانک اطلاعاتی مهم است. در حوزه مالیات، به میزان ۳۰ درصد از مالیاتی که هم اکنون سالیانه دریافت می شود فرار مالیاتی در کشور وجود دارد که تنها وجود یک بانک اطلاعاتی منسجم می تواند جلوی آن را بگیرد و وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی را کاهش دهد. شفافیت اقتصادی علاوه بر جلوگیری از ایجاد فساد و کاهش احتمال وقوع آن، به دولت و مجلس در برنامه ریزی های اقتصادی و بررسی شرایط و تصمیم سازی نیز کمک خواهد کرد. برای مثال اخیرا که بحث حذف یارانه دهکهای پردرآمد مطرح شد، تنها مسئله ای که سبب گردید چنین اقدامی صورت نپذیرد، عدم دسترسی دولت به آمار و اطلاعات اقتصادی افراد جامعه بود.
بنابراین می توان گفت که جهت تحقق اهداف سند چشم انداز و ایجاد یک اقتصاد مقاومتی واقعی، عنصر پایه ای که می تواند اصلاحات اقتصادی بسیاری را همراه با خود بیاورد شفافیت اطلاعات است که باید در دستور کار دولتمردان برای سال ۹۴ قرار گیرد. از مهمترین قدم ها در مسیر تحقق اقتصاد مقاومتی و همچنین کاهش نوسانات اقتصادی در متغیرهایی چون تورم و رشد اقتصادی که سبب می گردد هر از چندگاهی رکود تورمی در اقتصاد ایران اتفاق بیفتد، مهار فساد و مبارزه با آن است که در مدتی کوتاه منافع بسیاری را برای عدهای محدود، به قیمت از دست رفتن منافع عموم مردم جامعه ایجاد میکند. این معضل مهم، ریشه در عدم شفافیت اطلاعاتی حوزه های اقتصادی دارد. اقتصادی که در آن شفافیت اقتصادی وجود نداشته باشد مستعد فساد بوده و فساد نیز با ثبات اقتصادی در بلندمدت و رونق پایدار در تضاد است. یک نهاد مهم در حوزه های مختلف که سبب اصلاحات و تغییرات بسیاری در اقتصاد می شود شفافیت اطلاعاتی در حوزه های اقتصادی است که باید ایجاد شود؛ ایجاد شفافیت اطلاعاتی در حوزه ارزی با راه اندازی پورتال ارزی، در حوزه گمرک با پورتال ثبت سفارش و رهگیری کالا، در حوزه بانکی با پورتال ثبت حساب ها و تسهیلات، در حوزه زمین و مسکن با اجرای طرح کاداستر، در حوزه مالیات با سامانه جامع مالیاتی و… از جمله مهمترین اقدامات ریشه ای در اقتصاد ایران است که می تواند بهبودهای بسیاری را در شرایط اقتصادی کشور از جمله ایجاد ثبات اقتصادی جهت برنامه ریزی های هدفمند، رفع فساد و ایجاد عدالت فراهم آورد.
محمد امینی رعیا، محمدرضا آرمان مهر
در این یادداشت بخش پایانی از سخنرانی سرکار خانم دکتر سارا شریعتی با اندکی ویرایش و تلخیص ارائه می شود، به امید این که قدمی در راه بزرگ فقرزدایی باشد:
اگر بخواهیم از همان استدلالاتی که دین را در برابر فقر قرار می داد استفاده کنیم، می توان گفت که دین امروز در جامعه ما با واقعیت و نظم موجود یکی گرفته شده است. کارکرد اعتراضی و انتقادیش به نفع کارکرد تائیدی و مشروعیت بخشش کاهش یافته است. تغییر جایگاه و تغییر نقش داده است. از یک نهاد اجتماعی به یک ابر نهاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی... بدل شده است. در وضعیتی که دین در همۀ حوزه های زندگی، از بخش فرهنگی گرفته تا حوزۀ اقتصادی و کار و پول و بانک، حضور دارد و در معرفی و طرح و توضیح و توجیه آن از ادبیات دینی استفاده میشود، تشخیص دین و غیر دین به یک چالش بدل شده است. وقتی دین از نقش ناظر و منتقد به مجری تغییر نقش دهد، دیگر به سختی می تواند در موقعیت انتقادی نیز قرار گیرد و پذیرفته شود. در این حال اولویت دین دیگر ساخت جامعه"منهای فقر" نیست. از این روست که می بینیم سیاست دینی مبارزه با فقر، به سازماندهی امداد و صدقات، تقلیل یافته و در حال حاضر بر مبارزه با تکدی گری، متمرکز شده است. بیلبوردهای شهر را در مبارزه با تکدّی گری ببینید و طرح های پیشنهادی برای مبارزه با آن را. این طرح ها مشخصا "طرح های جمع آوری" است. جمع آوری متکدیان، که در خیابان و در مترو سدّ معبر میکنند.... اما پیش از مبارزه با تکدّی گری باید پرسید در چه جامعه ای تکدّی گری به وجود می آید؟ در جامعه ای که عدالت دیگر یک حق نیست. در جامعه ای که عدالت یک حق نیست، باید گدایی اشکرد! در جامعه ای که عدالت یک حق نیست و در سیمای رحم و ترحّم مذهبی تصور می شود، باید ترحّم برانگیخت!
نتیجه می گیرم: وجود فقر مطلق، به عنوان اولین عامل جرم و جنایت و فساد در جامعه ما، چالشی برای دین است. فقر امروز نه صرفا در برابر ثروت، بلکه در برابر دین است که قد علم می کند. به این معنا که برای مبارزه با فقر، به سراغ ثروت رفتن کافی نیست و نمی توان در نقد نظام و سیاست سرمایه از نقش و جایگاهی که دین در توزیع و توجیه ثروت دارد، صرف نظر کرد. سیاست و دین، مبارزه با فقر را رها کرده، اما مردم تملّکش کرده اند. وظایفی که در دیگر کشورها اغلب از وظایف دولت است، مردم به عهده گرفته اند و در غیبت سازمان های صنفی حمایت از کار و کارگران و اقشار مختلف اجتماعی جامعه، اجتماعات خود را سازمان داده اند: سازمان های مردم نهاد، غیر دولتی، انجمن های نیکوکاری، جمعیت های امداد، مراکز کارآفرینی، خانه های کودک، مجالس زنان برای تامین خرج تحصیل، جهیزیه عروس یا کمک عمل جراحی کارگری که پول مداوا ندارد. اینجاست که "تعاون" و "همبستگی" مدنی به یک پروژه نجات تبدیل می شود و ارتقا می یابد. پروژه ساخت "جامعه ی منهای فقر". پروژه نجات آرمان خواهی ما. آیا این کافیست؟ تا این حد، کم توقع شده ایم؟ بی شک خیر. اما لازم است. شرط لازم برای مقابله با استیصال...اگر نخواهیم صرفا درعالم ذهن فتوحات کنیم.