آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

عدالت در قرآن(4)

استقرار عدالت یکی از مهمترین اهداف انبیاء الهی: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و...(حدید: 25) همانا ما پیغمبران خود را با ادله و معجزات (به حق) فرستادیم و برایشان کتاب و میزان (عدل) نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند. و چون وجود جامعه‌ای عادل هم نیاز به قدرت معنوی دارد و هم قدرت مادی، در آیه فوق به هر دو قدرت اشاره شده است: «بینات و کتاب و میزان» هر یک قدرت و پشتوانه معنویی است برای استقرار عدل. و جمله « و انزلنا الحدید» که در دنباله آیه است اشاره به قدرت مادی می‌کند که متخلفان بدانند که هرگاه لجاجت و کارشکنی کنند با قدرت سرکوب می‌شوند. بنابراین هدف انبیاء آن است که چنان ایمان به خدا و معاد را در مردم زنده کنند و چنان اخلاق و طرز تفکر الهی را در تاروپود فرد و جامعه به وجود آورند که خود مردم، به عدالت بر خیزند و جامعه عدل تشکیل دهند. بنابراین استقرار عدالت اجتماعی یکی از مهمترین اهداف انبیاء است.   
اهمیت عدالت در اسلام و جامعه اسلامی: اسلام مکتب عدل و اعتدال است. راه مستقیم است و امت اسلام که امت میانه و وسط است، نظام آن عادلانه است. اگر نماز دارد، زکوه هم دارد. اگر تولی و دوستی با اولیاء خدا را دارد، تبری و دوری از دشمنان را هم دارد. اگر از علم طرفداری می‌کند از عمل هم پیشتیبانی می‌کند و اگر فرمان به توکل به خدا را می‌دهد، دستور فعالیت و تلاش هم می‌دهد. اگر دستور بخشش را می‌دهد در اجراء حدود، فرمان به قاطعیت و اینکه رحم در شما اثر نکند را نیز دارد. و...بنابراین در جامعه‌ای که بر اساس دستورات اسلامی بنا شده است می‌بینیم که تمام پست‌های حساس برعهده افراد عادل است. اسلام اهمیت خاصی به عدالت داده و آن را در تاروپود جامعه و در مسائل حقوقی و اجتماعی و خانوادگی و اقتصادی شرط اساسی دانسته است. از دید پیشوایان معصوم ما نیز عدالت ضرورتی است که بقای جامعه منوط به آن است و بدون تحقق آن جامعه باقی نخواهد ماند. امام صادق (ع) از عدالت به عنوان یکی از مواردی که مردم واقعاً به آن محتاج هستند یاد می‌کند: ثلاثه اشیاء یحتاج الناس طراً الیها: الأمن و العدل و الخصب (تحف العقول: 334):سه چیز است که مردم واقعاً به آن نیاز دارند و برای آنها ضروری است: 1- امنیت 2- عدالت 3- وسعت و فراوانی. و نیز جرج جردقان علت اصلی پذیرش خلافت از سوی حضرت علی(ع) را در خطر بودن عدالت اجتماعی می‌نویسد(جرج جرداق، الامام علی (ع). صوت العداله الانسانیه. ج 1، ص 155). پیامبر عظیم الشان اسلام نیز در خصوص اهمیت عدالت می‌فرمایند:عدل لساعه خیر من عباده سبعین سنه قیام لیلها و صیام نهارها:یک ساعت عدالت از هفتاد سال عبادتی که روزهای آن روزه و شب های آن احیا داشته باشید بهتر است(جامع السعادت، جلد 2، ص 223).
عدالت در عبادت: در روایات بسیار سفارش است هرگاه آمادگی روحی برای یک سری عبادت‌های غیر واجب ندارید آن را به خود تحمیل نکنید(کافی، جلد 2، ص 86) و سعی کنید عبادت را با نشاط و هماهنگ با آمادگی قبلی انجام دهید. امام صادق(ع) می‌فرمایند: لاتکرهوا الی انفسکم العباده: عبادت را برخود تحمیل نکنید. و در حدیث دیگر چنین می‌خوانیم: لاتکرهوا عباده الله الی عبادالله: عبادت را بر بندگان خدا هم تحمیل نکنید.
عدالت در نگاه: حضرت علی (ع) به محمد بن ابی بکر که نماینده امام در مصر بود چنین می‌نویسد: در تمام ملاحظات و نگاهای خود مساوات را مراعات کن(نهج البلاغه، نامه 27، ص 383). این دقت و عدالت به خاطر آن است که افراد ضعیف در جامعه از لطف تو مأیوس نشوند و افراد مستکبر طمعی به ظلم و بی‌عدالتی تو نداشته باشند. و نیز در حدیثی آمده که: پیامبر که با مردم سخن می‌گفت نگاه های خود را عادلانه میان اصحاب تقسیم می‌کرد (وسائل الشیعه، جلد 8، ص 499).
عدالت در سخنگویی: و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذاقربی(سوره انعام: آیه 152)...« و هرگاه سخنی گویید به عدالت گرایید و هر چند درباره خویشاوندان باشد و...» یعنی بر اساس عدل سخن گویید و به آن نیز وفادار باشید و پیامد سخن شما نیز کنش عادلانه باشد. همچنین در روایات و اخلاق اسلامی سفارش شده است که در گفتگوهای علمی اگر بحث از مدار عدالت و جستجوی حق خارج، و به جدال و کرسی نشاندن حرف خود کشید، فوراً از بحث کناره گیری ‌کنید، هرچند حق به جانب  باشید.
محبوبه مفید کلانتری، حسین رشیدی نژاد، محمدرضا آرمان مهر 

شعر عدالت(13)

پایداری حکومت‌ها و ایجاد امنیت در جوامع هم در سایۀ اجرای دادگری محقّق می‌شود. این امر نیز در اشعار بیشتر شعرا مشهود است که به برخی از این اشعار اشاره می‌شود:
مملکت از عدل بُوَد پایدار/ کار تو از عدل بگیرد قرار 
«نظامی»
عدل کن عدل که گفته‌اند حکیمان جهان/ مملکت بی‌مدد عدل نماند به جای 
«ملک‌الشعرای بهار»
عدل آمد و امن آمد و رستند رعیّت / از پنجۀ‌ گرگان ربایندۀ غدّار
«فرخی سیستانی»
داد کن، از همّت مردم بترس/ نیمشب از بانگ تظلّم بترس
«نظامی»
به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد/ جهان بگیرد، اگر دادگستری داند
«حافظ»
محتوم است که دادگری، ماندگاری می‌آورد و دادگر، اگرچه جسمش از این دنیا می‌رود، نامش در این گنبد دوّار به یادگار می‌ماند. فردوسی حکیم چه دلنشین این حقیقت را به نظم کشیده است، آنجا که می‌سراید:
اگر دادگر باشی ای شهریار/ نمانی و نامت بُوَد یادگار
و در جای دیگر می‌گوید:
اگر کشور آباد داری به داد/ بمانی تو آباد و از داد، شاد
و همین‌طور در جایی دیگر در این باره سروده است:
فریدون فرّخ فرشته نبود/ به مشک و به عنبر سرشته نبود
به داد و دِهِش یافت آن نیکویی/ تو داد و دهش کن، فریدون تویی
برخی از شعرا هم معتقدند که هرکس در این دنیا دادگر باشد، علاوه بر نیکنامی که نصیبش می‌شود؛ آن دنیای خود را هم آباد می‌کند و دادگران همواره پیروزمندانند. همچنان که علامه دهخدا می‌گوید:
همه داد کن تو به گیتی درون/ که از داد هرگز نشد کس نِگون
نظامی هم می‌سراید:
هرکه در این خانه شبی داد کرد/ خانۀ فردای خود آباد کرد
در بین مشاغل هم برخی از شغل‌ها و در صدر آنها دو شغل مهم و حساس قضاوت و وکالت با عدالت عجین شده‌اند و توجه نکردن به عدالت در آنها مایۀ خُسران و تباهی است. در واقع، وظیفۀ اصلی صاحبان این‌گونه حِرف، اجرای عدالت است و بس. زمانی سروده بودم که:
سرمنزل دو شغل، ظهور عدالت است/ آن دو یکی قضاوت و دیگر وکالت است
روزنامه اطلاعات، محمدرضا آرمان مهر

ضرورت مفهوم پردازی جامعه‌شناختی از فقر و نابرابری(3)

در این یادداشت، بخش پایانی سخنرانی سرکار خانم دکتر سارا شریعتی با ویرایش و تلخیص مختصری ارائه می شود. این سخنرانی با رویکردی جامعه شناختی به موضوع فقر پرداخته است:

 همان روندی که در اروپا بدان اشاره کردم، در جامعۀ ما نیز امروز در حال بروز و ظهور است. از هم گسیختگی بافت اجتماعی، اشکال جدیدی که فقر به خود گرفته است، فقری که اغلب نه محصول بیکاری، که محصول کار است. فقر کارگران، زحمت کشانی که کار برایشان ثروتی به همراه ندارد، و فقط برای حفظ و بقای موجودیت است. چرا که ثروت در بسیاری از موارد، نه در نتیجۀ کار، که محصول باروری سرمایه است. سود سرمایه است که ثروتمند می کند، نه عرق جبین! ظهور و تکثیر حاشیه نشینی، شکل گیری محله‌های بستۀ فقر و خشونت، محله‌هایی که کلانتری بدان راه ندارد، یا نمی‌خواهد داشته باشد، «مسکن» هایی که به دلیل تمرکز، دوری از شهر و بی امکاناتی، نه «مهر» که «خشونت» را بازتولید می‌کنند، اعتیاد که فرد را از فرایند اجتماعی شدن خارج می کند و به حاشیه جامعه می‌راند، خانواده‌های تک سرپرست، فقر پنهانی که از ابراز خود شرم می‌کند، پناهندگان همسایه ... اینها اشکال کهنه و نو نابرابری و فقر در جامعه امروز مایند. فقر و نابرابری ای که در کنار مظاهر بیرونی ثروت که در خیابان ها خودنمایی می‌کنند، بیش از همیشه آشکار و عریان است و ما را به عنوان انسان، به عنوان مسلمان، به عنوان روشنفکر یا جامعه شناس به پرسش می کشد و متهم می‌نماید.
چه کسی مسئول است؟ پرداختن به فقر همواره مساله ای سیاسی بوده است. فقر هست و تکثیر می شود چون ارادۀ مبارزه با آن نیست و به عنوان مسالۀ اجتماعی در دستور کار قرار ندارد. اما جامعه نیز مسئول است. مردم هم مسئولند. من. ما. همه ! و مگر نه این که از آموزه‌های نسل ما بود که وقتی فقر در جامعه ای هست کل مردم مسئولند؟چه باید کرد؟ کاری که ما می توانیم کرد حساس کردن نسبت به این پرونده و مطرح کردن آن در میان جامعه، در محیط فکری و آکادمی است. طرح آن به عنوان یک مسالۀ اجتماعی، نه همچون بی کفایتی شخصی. مساله پردازی و مفهوم پردازی و مداخله در آن. چه می توان کرد؟ اینکه عادت نکنیم. عادی سازی نکنیم. از طبیعی بودن اقشار متفاوت اجتماعی صحبت نکنیم...فقر را تئوریزه نکنیم. هر بار با فقر همچون یک شوک، یک حادثه، یک تصادف برخورد کنیم و با آن مقابله کنیم.
صحبتم را با تئاتر شروع کردم و با ادامه این تجربه هم به پایان می برم. در بازگشت از تئاتر، راننده در اولین چراغ قرمزی که ایستادیم، سرش را برگرداند تا مرا که از بهت و بغض خاموش شده بودم، نصیحت کند: «خانم، خودتان را درگیر اینها نکنید. اینها، غیر شمارند. به شمارش نمی آیند. شناسنامه ندارند. حساب نمی شوند. در محلۀ خودشان، زاد و ولد می کنند و فساد و مواد و مرگ. خودشان می میرند یا در تسویه حساب های داخلی به قتل می رسند... به ما مربوط نیستند. ربطی به ما ندارند. خودتان را درگیرشان نکنید». در همین حال، دختربچه ای دستش را از پنجرۀ باز ماشین تو آورد و جلوی صورتم گرفت و گفت: «خاله! فال می خری؟ فال!».
فقر به ما ربط داشت. مربوط بود. شهر را اشغال کرده بود و در هر چهار راهش می دیدی که چطور کودکان ما را غارت می کند. همان جا یاد جمله ای از کامو افتادم و به خود گفتم آیا این ترجمان اجتماعی دین نیست؟ همان دینی که علامه حکیمی در کتاب «منهای فقر» به ما می شناساند؟ " به چه کارم می آید سعادت، وقتی دیگران در آن سهیم نیستند؟ 

شعر عدالت(12)

 اهمیت وافر و بی‌بدیل بودن عدل بر همگان واضح و مبرهن است و از قدیم عدالت عمومی، بهترین آرزوی هیأت اجتماعیه است. قدیمی‌ترین اصطلاح حقوقی در تاریخ تمدن انسانی هم عدالت است. واقعیت امر نیز همین است که جهان بدون عدل، بی‌معناست و تمام عالم و هر آنچه در اوست، بر پایۀ عدالت بنا نهاده شده است. ملک‌الشعرای بهار چه زیبا سروده است:
آسمان ز عدل برپا شد/ و اَنجُم از عدل، عالم آرا شد
وین سُرادِق که بی‌ حسابستی/ عدل اگر نیستی، خرابستی
و حافظ هم چه حکیمانه گفته است:
دور فلکی یکسره بر مَنهَج عدل است/ خوش باش که ظالم نَبرد بار به منزل
در مورد این که عدالت به چه معنی است، بهترین و کاملترین معنی در نهج‌البلاغه آمده است. آنجا که حضرت علی(ع) می‌فرماید: «عدالت، هر چیزی را در جای خود قرار می‌دهد...». و مولوی همین فرمایش مولای متقیان را با تبحّر تمام این‌گونه به نظم کشیده است:
عدل چِبود، وضع اندر موضعش/ ظلم چِبود، وضع در ناموضعش
عدل چِبود، آب ده اشجار را/ ظلم چِبود، آب دادن خار را
تردیدی نیست که عدالت را با هیچ عوضی نمی‌توان به معاملۀ پایاپای گذاشت و حتی عدالت از منظری برتر و بهتر از عبادت است؛ به نحوی که بسیاری از بزرگان معتقدند یک ساعت عدالت بهتر از هزار سال عبادت است. صائب هم در این مورد گفته است: عدالت کن که در عدل آنچه در یک ساعت به دست آید، میــسر نیــست در هفـتاد ســال اهل عـــبادت را.
حافظ هم سروده است:

شاه را بِه بُوَد از طاعت صد ساله و زهد/ قدر یک ساعت عمری که در او داد کند.

پایان سخن در این مقال آن که به قول خواجه نصیر طوسی: «در بین فضائل، هیچ فضیلتی کاملتر از فضیلت عدالت نیست.»

روزنامه اطلاعات، محمدرضا آرمان مهر

عدالت در قرآن(3)

در قرآن مجید از زوایای مختلفی به عدالت، به عنوان والاترین هدف خلقت توجه شده است، که در این یادداشت به برخی از این موارد اشاره می شود:
آفرینش‌ جهان هستی بر اساس عدالت: و خلق الله السموات و الارض بالحق: و خداوند آسمان‌ها و زمین را بازیچه خلق نکرده بلکه به حق آفریده است (سوره جاثیه:22). عدل الهی چون صفت حق تعالی است، در عین واقعی بودن و کامل بودن، یکی از اصول آفرینش نیز می‌باشد. علاوه بر اینکه خلقت جهان هستی بر اساس عدل است، ایجاد قوانین و سنن و کلمات جهان هستی نیز بر پایه عدل و داد تحقق یافته است، چنانچه در آیه 115 سوره انعام می‌خوانیم: و تمت کلمت ربک صدقاً و عدلاً لامبدل لکلماته و هو السمیع العلیم: عدالت به حد کمال رسید و هیچ کس تبدیل و تغییر آن کلمات نتواند کرد و او خدای شنوا و داناست. در این آیه سخن از اتمام کلمه حق براساس صدق (راستی) و عدل(اعتدال و برابری) است و در آن تردید و تبدیلی نیست. همچنین در فرمایشی از پیامبر (ص) آمده است که. بالعدل قامت السموات و الارض: یعنی آسمان‌ها و زمین (یا به طور کلی هستی) بر اساس عدالت استوار شده است. در این نگاه نیز عدل اساس آفرینش است و آفرینش بدون آن بی معناست.
قرآن کتاب عدل: روش عادلانه قرآن را در همه موضوعات می توان مشاهده نمود. طوری که انصاف و عدالت و بی‌طرفی و داوری منصفانه در تمام برنامه‌های آن به چشم می‌خورد. وقتی می‌خواهد مشروبات الکلی و خمر را تحریم کند قبلاً به منافع (اقتصادی که از راه شراب سازی و امثال آن به دست می‌آید و یا منافع طبی) آن اشاره می‌کند و سپس می‌فرماید: یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما و ...ای پیغمبر از تو از حکم شراب و قمار می‌پرسند. بگو در این دو کار گناه بزرگی است و سودهایی، ولی زیان گناه آن بیش از منفعت آن است (بقره: 219). و یا در جایی دیگر با توجه تمام به امتیازاتی که مکتب اسلام دارد، کتاب های آسمانی قبل از خود را نادیده نمی‌گیرد و می‌فرماید: و مصدقاً لمابین یدیه: کتاب های نازل شده قبل مورد قبول من است (آل عمران:3). و این خود دلیل دیگری از منش منصفانه این کتاب الهی است.
عدالت ریشه در فطرت انسان دارد: از منظر قرآن، عدل به مثابه صفت و ملکه انسانی و اجتماعی ریشه در فطرت انسان ها دارد. به این معنی که در نهاد آدمی و در اساس خلقت او گرایش به عدالت و عدالت خواهی، تنفر از ظلم و ستم، بی‌عدالتی و تبعیض وجود دارد. و این حقیقتی است که انسان آن را در ذات خود یافته و فطرتش بدان حکم می‌کند، هر چند که سرگرم شدن به اسباب ظاهری و امور دنیوی او را غافل ساخته باشد. لذا قرآن انسان را به چیزی بیرون از وجود انسانی خود و عقل و فطرت او فرا نمی‌خواند و اگر به عدل فرا می‌خواند، عدلی است که ریشه در وجود او دارد. چنانچه در آیه 90 از سوره مبارکه نحل می‌خوانیم: ان الله یامر بالعدل والاحسان: همانا خداوند فرمان به عدل و احسان می‌دهد. و نیز می فرماید: فالهمها فجورها و تقویها:که ما آشنایی با خوبی‌ها و بدی‌ها را به طور فطری در انسان قرار دادیم (شمس: 8). بنابراین عدالت از جمله مواردی است که نه تنها در وجود آدمی قرار دارد، بلکه انسان آن را فطرتاً دوست دارد و دلیل آن، این است که حتی ستمگران برای ظلم خود دست به توجیه می‌زنند و سعی می‌کنند آن را عادلانه جلوه دهند. ونیز در آیات 7 و 8 سوره مبارکه انفطار که در آن سخن از تحقق عدل و اعتدال در وجود آدمی است، آمده است:الذی خلقت فسواک فعدلک فی ای صوره ماشاء رکبک: پروردگاری که تو را آفریده پس تو را در سواء و تسویه قرار داد و آنگاه اعتدال و عدالت را در وجود تو محقق ساخت و در هر صورتی که خواست ترکیبت ساخت. یعنی تو را در آفرینش و خلقت اساساً و ذاتاً در سواء و اعتدال قرار داد. بنابراین چون عدالت ریشه در فطرت انسانی دارد باعث ثبات و آرامش بوده و  تغییر ناپذیر است و از آنجایی که آدمی همواره به دنبال آرامش و ثبات می‌باشد، عدالت آرامش بخش است. 

محبوبه مفید کلانتری، حسین رشیدی نژاد، محمدرضا آرمان مهر 

ضرورت مفهوم پردازی جامعه‌شناختی از فقر و نابرابری(2)

در این یادداشت ادامه سخنرانی سرکار خانم دکتر سارا شریعتی با ویرایش و تلخیص مختصری ارائه می شود. این سخنرانی با رویکردی جامعه شناختی به موضوع فقر پرداخته است:
فقر همواره یکی از موضوعات اصلی علوم اجتماعی بوده است. در حالی که اقتصاددان، تحلیلی کاملاً اقتصادی از فقرا رائه می‌دهد، جامعه‌شناسی به ابعاد اجتماعی فقر هم پرداخته است. مارکس بحث را از مبارزه با فقر به مبارزه با شرایط تاریخی ای که منجر به ایجاد فقر و طبقات اجتماعی می شود گسترش داد. دورکیم با طرح مفهوم آنومی، فقر را با مسئلۀ انسجام اجتماعی پیوند زد. و زیمل تعریف سنتی از فقر را دگرگون کرد و تعریفی ارتباطی از فقر ارائه داد: «فقیر کسی است که جامعه فقیر می‌نامد و به این عنوان او را محتاج کمک می‌داند». اما در دهه شصت - هفتاد میلادی این تصور شکل گرفت که در جوامع توسعه یافته امروز، در جوامع پر خطر، نان دیگر مسالۀ اصلی جامعه نیست و جامعه به سمت یک دست شدن و متوسط شدن پیش می رود. به این ترتیب طبقات متخاصم اجتماعی به اقشار متفاوت اجتماعی بدل می‌شوند که وجودشان در هر جامعه ای طبیعی است. اما از سال های 80 به بعد، فقر در سیمای عریان خویش دوباره در جوامع توسعه یافته بازگشت و مجددا از«اشکال و چهره‌های جدید فقر» چون «مشاغل کاذب»، «بی‌ثباتی شغلی»، «عدم امنیت اقتصادی» و «حاشیه نشینی» سخن رفت و برخی از جامعه شناسان به تأسی از دورکیم از «صور بنیانی فقر» سخن گفتند. این فقر جدید در «ضد جامعه‌ها» بارز شد. در جوامع کوچکی که در حاشیه جامعۀ کل شکل گرفتند و تکثیر می شدند. جوامعی متشکل از حذف شدگان اجتماعی، مهاجران بدون اوراق هویت، کارگران و کارکنان سابقی که با تعطیلی کارخانه یا شرکتشان، بیکار شده بودند... در میان ساکنان این «ضد جامعه‌ها» حس بی کفایتی، تحقیر و عدم احساس تعلق به جامعۀ کل بارز بود. ضد جامعه هایی که در شرایط بحران و شورش اجتماعی در جامعۀ کل حضور می یافتند و خشم و نفرت خود را با اعمال خشونت ابراز می کردند و کمربندی از ناامنی به دور جامعه به وجود آورده بودند. این فقر جدید اما با سیاست‌های توسعه ارتباط می یافت. از نظر برخی از اقتصاددانان، این فقر محصول ثروت و اشکال سرمایه دارانه ای بود که توسعه به خود می گرفت. همچنان که در سطح بین المللی برخی از اقتصاددانان اشاره داشتند که عقب افتادگی اقتصادی کشورهای جهان سوم اغلب به دلیل سیاست‌های کاپیتالیستی توسعۀ کشورهای ثروتمند است، وجود فقر هم در جامعه ناشی از سیاست‌های توزیع قدرت و ثروت در جامعه بود و از این رو با گسترش ثروت، فقر هم افزایش می یافت. در نتیجه جامعه شناسی انتقادی نه از فقر،که از نابرابری سخن گفت. نابرابری که محصول سیاست های نئولیبرال،سرمایه داری افسار گسیخته و سیاست های اقتصادی‌ئی است که هدفی جز سود و بهره برداری هر چه بیشتر ندارد و منجر به رشد فقر می شود.
در ایران نیز با همین فراز و فرود توجه به فقر روبرو بوده ایم. دورۀ انقلابی، دوره ارادۀ ساخت جامعه ای برابر بود. دوره‌ای که به گفتۀ حسین زاده، بازجوی ساواک، انقلابی شدن با دو ریال ممکن می‌شد. دو ریال، قیمت بلیط اتوبوس برای رفتن از شمال شهر به جنوب شهر بود. در این سفر، فرد با مشاهدۀ تفاوت عظیم طبقاتی میان جنوب و شمال، به سمت مبارزه کشیده می‌شد. مبارزه با شرایطی که منجر به این نابرابری ها می شد. اما آرمان های انقلابی، با گذار از آن دوره، جای خود را به ارادۀ زندگی دادند. به نظر می‌رسید که انقلابیون سابق می‌خواهند حق خود را از زندگی، که انقلاب و جنگ و مبارزه به تعویق انداخته بود، بگیرند. در این دوره توجه به خود، خانوادۀ خود، زندگی خود، جای آرمان خواهی و جامعه خواهی و همبستگی را گرفت و «فردگرایی خودخواهانه» گسترش یافت. در این «جامعۀ افراد»، به تعبیر نوربرت الیاس، هر کسی به دنبال حل مسالۀ خود است و حتی همبستگی نیز وجهی خودخواهانه یافته است. به این معنا که کمک به فقرا برای رستگاری روح خود است، نه در جهت ساخت جامعه‌ای برابر. «کار خیر» برای ساخت آخرت خود است، نه تلاش برای «احقاق حقوق اجتماعی». کمک به محرومان در سیمای «رحم» و «ترحم مذهبی» تصور می شود، نه به عنوان مطالبۀ اجتماعی و احقاق حق. در این رفتار جدید، مسالۀ فقر تبدیل شده است به توجه به فقرا. دیگر نه از فقر به عنوان یک مسالۀ اجتماعی، بلکه از فقرا نام برده می‌شود و وجود فقرا. فقر نه با نابرابری اجتماعی تحلیل می شود، و نه با روابط سلطه و بازتولید قدرت و ثروت نسل به نسل، بلکه با نابرابری‌های طبیعی فردی، عرضه-بی عرضگی، زرنگی-تنبلی، شایستگی یا بی کفایتی افراد و ... تحلیل می‌شود. شاهد بوده ام که مادری کودک فقیری را که در پیاده رو فال می فروخت را به فرزندش نشان داد و گفت:«نگاه کن عزیزم. اگه درس نخونی، این جوری می شی! ».(ادامه دارد)

چالش در مصادیق(20): افزایش قیمت حامل های انرژی و عدالت

تعدادی از اقتصاددانان کشور طی نامه‌‏ای سرگشاده، در سال 1388، خواستار عدم تصویب افزایش قیمت حامل‌‏های انرژی که در کمیسیون تلفیق به تصویب رسیده بود، شدند. این نامه از این جهت که رویکردی عدالت محور دارد، و جنبه تخصصی هم دارد، برای انتشار در این یادداشت انتخاب شد. در مقابل بی عدالتی هر کدام از ما وظیفه داریم که اگر نمی توانیم اقدامی عملی انجام دهیم، حداقل فریاد بزنیم که از این جهت نیز این نامه دارای اهمیت است. در این نامه که اکنون بسیاری از هشدارهای داده شده را می بینیم، آمده است: 
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی
 براساس اعلام نمایندگان عضو کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی و مسؤولان دولتی، در لایحه بودجه سال 1388 به دولت اجازه داده شده است تا از محل افزایش یکباره و قابل توجه قیمت حامل‌‏های انرژی درآمدی معادل 200 هزار میلیارد ریال کسب و صرف بخشی از هزینه‌های پیش‌بینی شده و نیز پرداخت نقدی به اقشاری از مردم بنماید. امضاء‌‏کنندگان این نامه که تنی چند از اساتید رشته اقتصاد کشور هستند، به دلایل زیر چنین اقدامی را مغایر منافع کوتاه‌مدت و بلندمدت مردم ایران دانسته و خواستار آنند که نمایندگان محترم بنا به التزامی که به پاسداری از منافع مردم دارند از تصویب افزایش ناگهانی قیمت حامل‌‏های انرژی در شرایط کنونی اجتناب نمایند: 
1. لایحه دولت و مصوبه کمیسیون تلفیق مصداق بارز سیاست شوک درمانی است. شوک درمانی در دهه 1980 و 1990 در برخی از کشورها به اجرا درآمد و در عموم آن کشورها با تورم بی‌‏مهار، رکود عمیق، تشدید فقر و نابرابری، فروپاشی ارزش پول ملی و تنش‌‏های اجتماعی همراه بوده است. پیامدهای پرهزینه شوک درمانی به نظریه‌‏پردازان و سیاست‌‏گذاران آموخته است که به جای شوک درمانی باید نخست مجموعه‌‏ای از تدابیر غیر قیمتی (اصلاحات عمدتاً زیرساختی و نهادی) صورت پذیرد و سپس سیاست هدفمندسازی یارانه‌‏ها از طریق اصلاح تدریجی، مرحله‌‏بندی شده و شفاف قیمت‌‏ها اعمال شود. آیا جایز است پس از آن همه تجربه شکست خورده جهانی و بر خلاف نتایج پژوهش‌‏های صورت گرفته در مورد اقتصاد ایران، مجدداً شوک درمانی را در اقتصاد ایران آزمون کنیم ؟ 
2. بحران اقتصادی کنونی حاکم بر جهان موجب شده تا اقتصاد ایران در سال آینده در معرض ورود به دوران رکود تورمی قرار گیرد. اجرای پیشنهاد دولت یا مصوبه کمیسیون تلفیق در چنین شرایطی موجب تشدید چنین وضعیتی خواهد شد و به موجب آن شرایط نامطلوبی را هم برای تولیدکنندگان و هم برای مصرف‌کنندگان به وجود خواهد آورد. تجارب جهانی نشان می‌‏دهد که در هنگام رکود و محدودیت‌‏های بودجه‌‏ای و ارزی نباید بدنبال اصلاح قیمت‌‏ها بود. زمانی که قیمت نفت در اوج بود، شاید می‌‏توانستیم پیامدهای هدفمندسازی یارانه‌‏ها را مهار کنیم اما در حال حاضر که دولت از سر استیصال به اصلاح قیمت‌‏ها روی آورده است و اقتصاد جهانی در رکودی عمیق به سر می‌‏برد، به هیچ وجه شرایط برای سیاست‌‏های پیشنهادی دولت مناسب به نظر نمی‌‏رسد. 
3. دولت و مدافعان اجرای این سیاست به تبعات تورمی افزایش قیمت حامل‌‏های انرژی اعتراف دارند، و این در شرایطی است که جامعه از نرخ بالای تورم کنونی رنج می‌برد. به نظر می‌رسد اجرای سیاست شوک درمانی در چنین شرایطی، موجب تشدید بی‌‏ثباتی اقتصادی و افزایش ناامنی در بازار سرمایه و افزایش تمایل به خروج دارائی‌‏های منقول از کشور خواهد شد که سرانجامی جز تضعیف ارزش پول ملی و خیزش انتظارات تورمی نخواهد داشت. هر یک از اینها به نوبه خود می‌تواند بر میزان آثار تورمی اجرای چنین سیاستی بیافزاید. 
4. گرچه یکی از اهداف ارائه چنین پیشنهادی حمایت از قشرهای محروم جامعه عنوان شده است، اما نظریه‌های اقتصادی و تجربیات مرتبط نشان می‌دهد که روستائیان و فقرای شهری آسیب‌پذیرترین اعضای جامعه هستند که از این گونه سیاست‌‏ها خسارت خواهند دید. روستائیان هر چند کمتر از همه، از یارانه سوخت بهره‌‏مند می‌‏شوند، اما بیش از همه مردم از حذف یارانه‌‏ها آسیب خواهند دید. روستائیان به خدمات درمانی، اداری و آموزشی دسترسی ندارند و برای دریافت ابتدائی‌‏ترین خدمات باید به شهرها مسافرت کنند. همان طور که تجارب جهانی نشان می‌‏دهد، پس از اجرای این سیاست باید شاهد موج تازه‌‏ای از مهاجرت و حاشیه‌‏نشینی در ایران باشیم. همچنین تورم حاصل از اجرای چنین سیاستی بیش از همه، فقرای شهری را تحت فشار قرار خواهد دید. در دوره‌‏های تورم فزاینده، این تنها فقرا هستند که از دو سو زیان می‌‏کنند. آنان از یک سو فاقد اموال سرمایه‌‏ای و غیرمنقولند و بنابراین تورم موجب افزایش ثروت آنها نمی‌‏شود، و از سوی دیگر در حالی که هزینه‌‏های جاری زندگی به شدت افزایش می‌‏یابد، دستمزد آنان ـ که اصلی‌‏ترین تکیه‌‏گاه اقتصادی آنان است ـ متناسب با تورم افزایش نمی‌‏یابد. بنابراین با اجرای سیاست‌‏های شوک درمانی که تورم‌‏های بی‌‏مهار در پی دارد، فقرای شهری فقیرتر خواهند شد. 
5. بخشی از آنچه که امروزه تحت عنوان قیمت تمام شده حامل‌‏های انرژی محاسبه می‌شود و اکنون لایحه پیشنهادی به بهانه دریافت تمامی آن، قصد دارد قیمت این حامل‌‏ها را افزایش دهد، ناشی از ناکارآمدی دولت در سیاستگذاری کلان و نیز اداره امور بنگاه‌‏های تحت مدیریتش می‌باشد. بنابراین بهتر است سیاستگذاران به جای آن که هزینه این سوء تدبیر و مدیریت بر مردم تحمیل نمایند، به تجربیات موفق جهانی و داخلی در این حوزه توجه کنند و به دستاوردهای دانش اقتصاد احترام گذارند و از اجرای چنین سیاست‌‏های شتاب‌‏زده‌ای، پیش از انجام اصلاحات زیرساختی و نهادی بپرهیزند. 
ما به وظیفه ملی خود در ابلاغ پیامدهای زیانبار اجرای چنین سیاستی برای جامعه ایران به نمایندگان محترمشان عمل نمودیم و امید بسیار داریم که شما نیز به وظایف خطیری که در این حوزه دارید عمل کنید. 
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید / شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد.
 اسامی امضاءکنندگان به ترتیب حروف الفبا: دکتر نعمت‌الله اکبری - دکتر علی امامی میبدی - دکتر علی‌اصغر بانویی- دکتر سهیلا پروین - دکتر محسن رنانی - دکتر عباس شاکری - دکتر سید کمیل طیبی - دکتر علی عرب‌مازار یزدی - دکتر فرشاد مؤمنی - دکتر احمد میدری - حجت‌الله میرزایی - دکتر علیرضا ناصری - دکتر محمدقلی یوسفی.

ضرورت مفهوم پردازی جامعه‌شناختی از فقر و نابرابری(1)

در این یادداشت سخنرانی سرکار خانم دکتر سارا شریعتی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در جلسه ای که به مناسبت رونمایی از کتاب «منهای فقر» استاد محمدرضا حکیمی برگزار شده بود، با اندکی تلخیص و ویرایش ارائه می شود. وی با رویکردی جامعه شناختی به موضوع فقر پرداخته است:
هفتۀ پیش از دریافت کتاب «منهای فقر»، به دعوت یکی از دانشجویانم به نمایش یک تئاتر در محلۀ مولوی رفتم. تئاتری به نام «هفتمین برخون خوان رستم» نوشتۀ شارمین میمندی نژاد. این تئاتر نه در یک تماشاخانه، که در اطاق خانه ای در مولوی برگزار می شد که به نحوی پناهگاه کودکان فقر و کار و خیابان بود. نمایش، داستان زندگی دو کودک بود. اولی به اسم سهراب، پدرش پخش کنندۀ مواد. و دیگری فرزند یک مصرف کنندۀ مواد، خودش اسم نداشت، اسمش «ای بچه» بود. سهراب فال می فروخت و بچه وزنه داشت. داستان بدبختی، فقر و فحشا و خشونت و گرسنگی. در این داستان فقط یک بار نام خدا آورده شد، آن هم به نقل از زن رهگذری بود که از سهراب فال خریده بود و گفته بود:«ناامید نشو پسرم، خدا بزرگ است» و سهراب این ماجرا را به تمسخر برای دوستش تعریف کرد و بعد به خشم پرسید:خدا کجا بود وقتی به من تجاوز شد؟ وقتی از درد کمربند پدرم به خودم می پیچیدم چون پول کافی به خانه نیاورده بودم؟ وقتی از گرسنگی خوابم نمی برد. خدا کجا بود؟ و بعد رو کرد به تماشاچیان و با چشمان خیره اش به ما زل زد و گفت: شما کجا بودید؟ تو کجا بودی؟ داستان، همان داستان یکی بود، یکی نبود. آن یکی که بود فقربود، آن که نبود، ما بودیم، من بودم!
بعد از این تجربه، از خودم پرسیدم در زندگی این کودکان، خدا چگونه تصور می شود؟ امید چه مفهومی دارد؟ دین چه کارکردی می تواند داشته باشد؟ همان شب به خانه که برگشتم، تلویزیون چندین برنامۀ دینی پی در پی داشت درباره عفاف و احکام و به نظر می رسید که فقر را به عنوان یک مساله اجتماعی وا نهاده و مسائل دیگری دارد. و بعد کتاب «منهای فقر» به دستم رسید. کتابی با این عنوان می توانست کتاب محمد یونوس باشد، همان استاد اقتصاد که با ایجاد بانک فقرا، زندگی میلیون ها فقیر بنگلادشی را تغییر داد. یا کتاب یک مبارز مارکسیست. اما این کتاب، اثر یک عالم دینی بود. یک عالم دینی بود که می گفت هر جا که فقر هست، دین نیست. یک کتاب یادآوری. یادآوری به ما که زمانی دین را به قسط ترجمه می کردیم و بی دین را آدمی می خواندیم که با فقر مبارزه نمی‌کند. یک کتاب یادآوری به آنها که حساسیت ما را در مبارزه با فقر و توزیع عادلانه ثروت، به تاثیرپذیری مان از مارکسیسم نسبت می دادند. و حالا این عالم دین به ما یادآوری می‌کرد که اساسا هدف از بعثت پیامبران، مبارزه با فقر، اجرای عدالت و قسط بوده است و دین را به پرداختن به مسالۀ اصلی‌اش که ساخت جامعه‌ای «منهای فقر» است، دعوت می‌کرد. یک عالم دین است که می‌گوید:«اگر هدف از انقلاب برانداختن ریشه ظلم است، باید گام نخستین در جهت برطرف کردن ظلم از مظلوم ترین یعنی محرومان باشد و گرنه قیام‌هایی خواهد بود در جهت جابه جایی قدرت و ثروت، نه بیشتر».خواهید گفت که حرف تازه ای نیست و البته که نیست. اما این حرف قدیمی، از فرط بدیهی بودنش امروز نه تنها از جانب گرایش رسمی که از جانب اغلب نخبگان فکری ما نیز مغفول مانده است. مسئله در سطح گرایش رسمی مواجهه با چالش‌هایی است که قدرت سیاسی فراهم نموده و پارادایم حاکم بر جریانات فکری ما هم با فروپاشی چپ و پیروزی سرمایه داری، دیگر مبارزه با فقر و ساخت جامعه ای عادلانه نیست. از طرفی به نظر می‌رسد که در مسائل اجتماعی ما نیز فقر دیگر سرفصل نیست. نابرابری، محصول سیاست های سرمایه داری افسار گسیخته ای است که هدفی جز سود و بهره برداری هر چه بیشتر ندارد(ادامه دارد)

عدالت در قرآن(2): آیات قرآنی درباره عدالت

در ادامه یادداشت عدالت در قرآن(1) به برخی آیات شریفه اشاره اجمالی می شود و تفسیر آن انشاالله در یادداشت های بعدی بیان خواهد شد:

 10. "وَ لَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِی الْأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ"؛ (یونس، 54) و اگر هر چه در روى زمین است، متعلق به کسى باشد که بسیار ظلم کرده است و بخواهد همه آن را فدا کند (تا از مجازات رهایى یابد) از او پذیرفته نخواهد شد و چون عذاب را مشاهده کنند، پشیمانى خود را نهان می دارند و میان آنها به عدالت حکم می شود و ستمى به آنان نخواهد شد.

 11. وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ  (انعام ،115) و مشیت پروردگار تو با صدق و عدل به جریان افتاده است ، هیچ عامل تبدیل کننده‏اى براى مشیت‏هاى او وجود ندارد. 

12. "وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدینَ" (هود، 85) اى مردم، پیمانه و ترازو را از روى عدالت بسنجید و از حق مردم کم و کسر نکنید و در زمین فساد و آشوب بر پا نسازید.
13."إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون" (نحل، 90)  در حقیقت، خدا به دادگرى و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‏دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز مى‏دارد. به شما اندرز مى‏دهد، باشد که پند گیرید. 

14. "لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ"؛ (حدید، 25) ما پیامبران خود را با حجتى روشن (براى هدایت مردم) فرستادیم و به آنان کتاب و میزان عدالت نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.

15. "وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطین‏"؛ (حجرات، 9) مطابق عدل عمل کنید، همانا خداوند دوست می دارد آنها را که طالب عدالت هستند.
16."لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ‏"؛  (ممتحنه، 8) [امّا]خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند، باز نمى‏دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد.

17. یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‏ اَنْفُسِکُمْ اَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْاَقْرَبِینَ اِنْ یَکُنْ غَنِیّاً اَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ اَوْلى‏ بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى‏ اَنْ تَعْدِلُوا (نسا، 135) اى کسانى که ایمان آورده‏اید ، قیام کنندگان دائمى به عدالت باشید و شهادت هاى شما براى خدا ادا شود ، اگر چه به ضرر خویشتن یا پدر و مادر و خویشاوندان تمام شود ، بدون تفاوت میان بى‏نیاز و نیازمند، خداوند به نیازمندى و بى‏نیازى آن دو داناتر و شایسته‏تر است . از هوى پیروى نکنید تا عدالت بورزید.

 شایان ذکر است موارد  12 تا 17 اگر چه به طور مستقیم به عدل الاهی اشاره ندارد، اما در آنها خداوند امر به عدالت و داوری به حق نموده و بدیهی است که خدا به اموری فرمان می دهد که مورد خواست و علاقه او نیز می باشد. خواست الهی است که عدالت همچنان که صفت ذات او و پاکان درگاهش است، صفت جامعه انسانی نیز باشد.

http://www.islamquest.net و محمدرضا آرمان مهر

چالش در مصادیق(19): نان و عدالت

این روزها در اقدامی عجیب قیمت نان به میزان 30 تا 40درصد افزایش یافت و درسراسر کشور اعمال گردید. این اقدام دولت با واکنش های بسیاری از سوی کارشناسان و مردم مواجه شد. طبق نتایج آمارگیری مرکز آمار کشور، ۱۲درصد درآمد ماهیانه یک خانواده کم درآمد به نان اختصاص دارد. با توجه به این که کمینه حقوق کارمندان امسال ۴۰۰ هزارتومان تعیین شده است؛ با احتساب ۱۲درصد از کل این مبلغ، حدود ۴۸ هزارتومان از این مقدار برای خرید نان مصرف می شد که با افزایش ۳۰ درصدی قیمت نان این هزینه نیز افزایش خواهد یافت و به ۱۶درصد یعنی حدود ۶۳ هزارتومان خواهد رسید. این موضوع می تواند فشار بیشتری را بر دوش قشر کم درآمد وارد آورد. اگر هدفمندی یارانه ها با این وضعیت ادامه یابد دیگر هدفمندی در پی نخواهد داشت. این طرح آغاز شد که به قشر آسیب پذیر جامعه خدمات رسانی شود و فاصله طبقاتی کاهش یابد، در صورتی که می بینیم در این چند سال نه تنها چیزی از ثروتمندان کم نشد، بلکه از حفره های اقتصادی که این طرح به دنبال خود داشته استفاده کرده و پولدارتر شده اند؛ در صورتی که گرانی و تورم کمر قشر آسیب پذیر را شکسته است.  

اصولا نان در جامعه ما غذای اصلی محرومان است. و باید دولت از هر راهی که می تواند قیمت آن را ثابت نگه دارد. نان، بنزین نیست که گفته شود ثروتمندان از آن بیشتر استفاده می برند. بلکه یا در سبد کالای ثروتمندان قرار ندارد یا مقدار آن در سبد مصرفی آنها ناچیز است. علامه محمدرضا حکیمی در کتاب «نان و کتاب» خود بر این موضوع تاکید دارد که دو چیز باید در جامعه اسلامی رایگان باشد: کتاب های ضروری به عنوان غذای روح، و نان به عنوان غذای اصلی جسم.   
به نظر می رسد دولت این تصمیمات را بدون توجه به آثار اجتماعی می گیرد. دولت بدون اینکه در نظر بگیرد چه تعداد بیکار در کشور وجود دارد، فقط با گفتن این جمله که همه هزینه ها بالا رفته پس باید نان هم گران شود تصمیمی به این مهمی می گیرد. طبق آمار 15 تا 18 میلیون بیکار در اشکال مختلف وجود دارد که بسیاری از آنها امکان مالی در حد برآورده کردن نیازهای کمینه را نیز ندارند. در حدود 30 میلیون نفر نیز زیر خط فقر هستند و در کنار این مسائل افزایش تورم و قیمت خانه را نیز باید در نظر گرفت. 
گران کردن نان از سوی دولت هایی صورت می گیرد که عملا مردم زحمتکش را نادیده می گیرند. این قبیل اقدامات در دولت ها تبعات مختلفی دارد و بدبینی مردم را نسبت به دولت بیشتر می کند. در کشورهایی هم که معتقد به سرمایه داری لیبرالی هستند مانند آمریکا و یا فرانسه برای اقشار کم درآمد یارانه غذا و یا کارت های غذا در نظر گرفته می شود. اما کشور ما که هدف والای برقراری عدالت احتماعی را طبق اصل 43 قانون اساسی دارد، تمام این آرمان های عالی را زیر پا می گذارد و به نوعی با این گونه اقدامات فقرا را تحقیر می کند. 

دولت باید به فکر دخل و خرجش باشد و در جهت رفاه مردم حرکت کند. تا جایی که مردم راضی باشند و در تصمیم ها نیز مشارکت داشته باشند. اما در حال حاضر دولت به دلیل فشارهای حاکم بر بودجه و کاهش قیمت نفت، به دنبال تامین درآمد خود از روش هایی مانند افزایش قیمت نان است. در بسیاری از موارد دولت هزینه های خودش را به مردم تحمیل می کند. هزینه هایی که در مورد سیاست های پولی و ارزی به مردم تحمیل شده و آنان بانی آن نیستند. بلکه دولت است که با بی ثباتی اقتصادی به این فشارها دامن می زند. به نظر می رسد با عملکرد دولت این مردم هستند که تاوان اشتباهات و پیش بینی های غلط دولت را می دهند. دولت وظیفه دارد که در راستای افزایش رفاه و بهزیستی مردم تلاش کند، نه آنکه خانوارها را فقیرتر کند. مشکل مردم فقط گرانی نان نیست و دولت قبل از این هزینه های آب، برق، گاز و سایر خدمات را که جزو نیازهای اساسی مردم هستند و باید تامین آنها اولویت اول دولت باشد، گران کرده است.هیچ منطق و توجیهی برای این کار از سوی دولت وجود ندارد. درحالی که هنوز سهم پولدارها از یارانه پرداخت می شود و خود این موضوع هزینه هنگفتی را به دولت تحمیل می کند. 
دولت مانند بچه پولدارها رفتار می کند و فکر می کند بر سر چاه پول نشسته است، در صورتی که تاوان هزینه های دولت را قشر کم درآمد می دهد. این قشر کم درآمد صاحبان اصلی انقلاب هستند و در همه صحنه های حساس حضور داشتند، پس منصفانه نیست دولت به سمت ثروتمندان نرمش داشته باشد، بلکه باید با وضع مالیات بر  ثروتمندان، به فکر مبارزه با کسری بودجه باشد، نه با پرداخت یارانه به آنها، و نه با قطع یارانه محرومان.

ابراهیم رزّاقی، محمدرضا آرمان مهر