حج با توجه به ابعاد معنوی و عبادی که دارد برای تقرّب الهی و تعالی روحی جایگاه خاصی دارد. اما سوال این است که در شرایط کنونی و با مشکلات اقتصادی که کشورهای اسلامی را فرا گرفته است، آیا صحیح است که یک فرد چندین بار به حج برود؟ البته توصیه نگارنده وبلاگ این است که هر مسلمان آزاده ای به طور کمینه یک بار به حج برود، تا حضور قطره ای خود را در اقیانوس بی کران الهی درک نماید. اما برخی افراد به طور متوالی در این عبادت انسان ساز حاضر می شوند، که این حضور با توجه به مشکلات موجود و همچنین خیل افرادی که عازم نشده اند جای سوال دارد. در ادامه به برخی آمار در این زمینه اشاره می شود.
طبق آمار
بانک جهانی در سال 2008 درآمد کشور عربستان از توریسم یا به زبان ساده از
زیارت مسلمین خانه کعبه معادل مبلغ 29.865.000.000 دلار یا نزدیک سی
میلیارد دلار بوده است. زائرین ایرانی که به صورت تمتع و یا عمره در همان
سال به مکه رفته اند1.937.000 نفر بوده اند که مجموعا مبلغ 4.879.000.000
دلار یا به عبارتی نزدیک به مبلغ پنج میلیارد دلار درآمد تقدیم اقتصاد
پادشاهان عربستان کرده اند و در میان تمام کشورهای اسلامی مقام اول را به
خود اختصاص داده اند. نظر به این که هواپیمایی جمهوری اسلامی قدرت جابجایی
این همه زائر را نداشته است، شرکت هواپیمایی عربستان انتقال نزدیک 54 درصد از
زائران ایرانی را به خود اختصاص داده است. طبق گزارش مقامات دیپلماتیک
ایران در سال 2008 ماموران کشور عربستان بدترین و توهین آمیز ترین رفتار را
با زوار ایرانی داشته اند و ایران از لحاظ توهین ماموران عربستان مقام
اول را به خود اختصاص داده است. علمای عربستان در همان سال فتوا صادر کرده
اند که ایرانیان شیعه کافر هستند. طبق یک گزارش دیپلماتیک دیگر زائران
ایرانی منفورترین خارجی ها در عربستان محسوب می شده اند.
با
یک حساب سرانگشتی به وسیله پولی که ایرانیان سالانه به عربستان (دشمن شیعه
ایرانی) تقدیم می کنند می توان تعداد 170.000 مسکن روستائی احداث کرد، یا
می توان 714.286 فرصت شغلی کشاورزی یا 200.000 فرصت شغلی صنعتی برای جوانان
ایجاد نمود. یا می توان 10.000.000.000 متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشی در
کشور ایجاد کرد. یا می توان با پول دو سال حجاج یک پالایشگاه سوپر مدرن با
ظرفیت 75.000 بشکه احداث کرد. یا با پول پنج سال حجاج میتوان ایران را به
صادر کننده بنزین مبدل ساخت و دیگر برای واردات بنزین محتاج اعراب
نبود. اما افسوس که با پول حجاج ایرانی قمارخانه های فرانسه توسط
شاهزادگان عربستان که انحصار تجارت حج را در اختیار دارند آباد می شود....
همان طور که گفتم بیان این آمار به معنای زیر سوال بردن این عبادت زندگی
بخش نیست، بلکه تلنگری است به افرادی که بدون توجه به مشکلات جامعه پیاپی به حج می روند. در ضمن این امر می تواند تبعات منفی بر عدالت اقتصادی و اجتماعی در جامعه داشته باشد و از سوی دیگر، هزینه های آن در توسعه عدالت و رسیدگی به محرومان به کار رود. به قول مولوی:
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیف است نشانهاش بگفتید از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته ی گل کو اگر آن باغ بدیدیت یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد افسوس که بر گنج شما پرده شمایید.
در میان شاعران معاصر، زبان شعری فریدون مشیری ساده و صمیمیت خاص خود را دارد، اما در عین سادگی، مفاهیم بلند و زیبایی را ارائه می دهد. در شعر زیر او صمیمانه با پروردگار صحبت می کند، و با زبان شاعری خود عدالت را والاترین ارزش هستی می شمارد. عدالتی که خداوند متعال به طور تکوینی در جهان نهاده است، اما مخلوقات او با اقدامات نادرست خویش آن را در حیطه تشریعی گسترش نداده اند یا نتوانسته اند تحقق بخشند. خداوند عادل است و عادلانه خلقت کرده است، و این انسان است که با ظلمش عدالت تکوینی پروردگار را بسط نداده است.
گفت روزی به من خدای بزرگ نشدی از جهان من خشنود!
این همه لطف و نعمتی که مراست چهرهات را به خندهای نگشود!
این هوا، این شکوفه، این خورشید عشق، این گوهر جهان وجود
این بشر، این ستاره، این آهو این شب و ماه و آسمان کبود!
این همه دیدی و نیاوردی همچو شیطان، سری به سجده فرود!
در همه عمر جز ملامت من گوش من از تو صحبتی نشنود!
وین زمان هم در آستانه مرگ بیشکایت نمیکنی بدرود!
گفتم: آری درست فرمودی که درست است هرچه حق فرمود
خوش سراییست این جهان، لیکن جان آزادگان در آن فرسود
جای اینها که بر شمردی، کاش در جهان ذرهای عدالت بود.
دو تقسیم کلی در حیطه نظریه پردازی توزیع درآمد وجود دارد: توزیع درآمد عواملی(Functional distribution of Income) چگونگی توزیع درآمد را بین سرمایه گذاران، کارگران و مالکان یا موجران توضیح می دهد. اما توزیع درآمد مقداری(Size distribution of Income) چگونگی توزیع مجموع درآمد بین مردم یا خانوارها را بیان می نماید، بدون این که به چگونگی کسب درآمد، موقعیت جغرافیایی یا منابع شغلی درآمد توجه کند(روزن،1378: 359). عدالت اقتصادی مستلزم آن است که توزیع درآمد عواملی و مقداری، شاخص های مناسب و عادلانه ای داشته باشند.
تئوری های تبیین توزیع درآمد در بین اشخاص ناشی از دو مکتب عمده هستند، اولی مکتب آمار نظری است که ایجاد درآمد را با کمک فرایندهای تصادفی تبیین می کند، که تنها توضیحی ناقص از فرایند ایجاد درآمد است، افرادی مثل گیبرات(Gibrat, 1931)، روی(Roy, 1950) و چامپر ناون (Champernowne, 1953) از نمایندگان این مکتب هستند. مکتب دوم که مکتب اجتماعی- اقتصادی است، توزیع درآمد را با استفاده از عوامل نهادی و اقتصادی مثل جنس، آموزش، اشتغال و... تبیین می نماید. نمایندگان آن افرادی چون مینسر(Mincer, 1958) و تین برگن(Tinbergen, 1975) بوده اند(کاکوانی). روشن است که در بحث عدالت اقتصادی به طور جدی به رویکرد دوم نیاز مبرم است، هرچند مکتب آمار نظری می تواند تکمیل کننده باشد.
نکته آخر این که تفاوت دو مفهوم بی عدالتی در توزیع درآمد(Unfair Incom Distribution) و فقر(Poverty) در این است که مفهوم فقر به پایین ترین طبقه در رتبه بندی توزیع درآمد مرتبط است، اما بی عدالتی در توزیع درآمد با تمامی طبقات درآمدی ارتباط می یابد.
کتاب ارزشمندی که خدمت شما معرفی می شود، توسط دکتر ایرج توتونچیان، عضو هیات علمی دانشگاه الزهراء نگارش یافته است. هرچند در درجه اول کتاب به موضوع پول و بانکداری اسلامی می پردازد، اما در جای جای کتاب وارد بحث عدالت می شود و آن را از مهمترین اهداف بانکداری اسلامی می شمارد. در بخشی از کتاب به تعریف عدالت و ارائه راهکارهایی برای تحقق عدالت اقتصادی در ایران می پردازد. نگارنده عدالت را به این صورت تعریف می نماید: «عدالت اسلامی عبارت است از درجه ای از آسایش روانی فردی- اجتماعی حاصل از وسائل مادّی و معنوی که حاصل به حداکثر رسانیدن آثار خارجی مثبت و به حداقل رسانیدن آثار خارجی منفی در چارچوب ضوابط اسلامی است به نحوی که در چنین جامعه ای حسد وجود نداشته باشد و مردم مسلمان به آسانی بتوانند نردبان فلاح را طی کنند» (توتونچیان، 1379: 608).
این کتاب در سال 1379 به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران معرفی شده است که نشانه تحقیق هدفمند مولف محترم کتاب و تلاش علمی وی در این ساحت می باشد. مطالعه این اثر به تشنگان مباحث اقتصاد اسلامی و به خصوص علاقمندان به تحقیق در عدالت اقتصادی توصیه می شود.
در علم اقتصاد گفته شده است که تورم استاندارد حدود ۳ درصد و تورم قابل قبول هم زیر ۱۰ درصد است. تورم
بالای ۲۰ درصد هم از جمله تورمهای سنگین به حساب میآید که پیامدهای منفی
زیادی را برای اقتصاد به همراه دارد. تورمهای بالای ۲۰ درصد نشانهای از
ابتلای اقتصاد به رکود تورمی است که درعلم اقتصاد بدترین بیماری محسوب
میشود. همچنین میگویند تورم، مالیاتی است که فقرا به اغنیا میپردازند، اگر این کلی را با این کلیت باور کنیم و اگر گزارش تورم ۷۶ سال گذشته را که بانک مرکزی منتشر نموده مبنا قراردهیم بهطور متوسط در طول این ۷ دهه، سالانه فقرای ایران ۲۰ درصد مالیات به ثروتمندان دادهاند و همین برای تحلیل دلایل شکاف طبقاتی و افزایش فاصله فقیر و غنی کافی است.
بررسی جدول ۷۶ساله تورم در ایران نشان میدهد که تورم دردی مزمن در ساختار
اقتصاد ایران است و اگر چه در برخی سنوات تورم پایین نزدیک به صفر هم
داشتهایم، اما با این حال هیچ دولتی نتوانسته است معضل تورم را بهصورت
ساختاری و برای همیشه حل کند. دولتها در برخی مواقع توانستهاند تورم را
بهصورت نسبی و مقطعی به کنترل خود درآورند ولی پس از گذشت یکی دو سال
دوباره عنان تورم از دست دولت خارج شده و گاه تا مرز ۵۰ درصد هم پیش رفته
است. اگر از ابر تورم سال ۱۳۲۲ که ناشی از پیامد اشغال ایران در جنگ جهانی
دوم است، چشمپوشی کنیم و تورمهای دیگری مانند تورم ۴۹ درصدی سال۷۴ و تورم بالای سال پایانی ریاست جمهوری احمدی نژاد را هم
نادیده بگیریم، تورم درایران اغلب دو رقمی و بهطورمیانگین حدودا ۲۰ درصد
بوده است که چنین تورمی از نظرمعیارهای جهانی تورم بالایی به حساب میآید. همچنین بررسی این جدول نشان میدهد که ایران بخصوص از دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی که ناگهان با افزایش درآمد نفتی روبهرو شده با تورمهای سنگینتری مواجه شده است و از این دهه تاکنون نتوانستهایم از شر این تورمهای سنگین رهایی پیدا کنیم. به نظر میرسد نفتی شدن اقتصاد ایران و دسترسی آسان دولت به پول نفت نقش مهمی را در بالا بردن پایه تورم در ایران از دهه۵۰ شمسی به این سو داشته است و هنوز هیچ دولتی نتوانسته است ایران را از بیماری تورم نفتی نجات بدهد.
به همین موازات هم میتوان نتایج تورمهای پی در پی در اقتصاد ایران را ملاحظه کرد. رشد و رونق دلالی به جای شغلهای موثرتر و درعوض رکود تولید و صنعت کشاورزی از جمله پیامدهای مستقیم تورمهای بالای ۲۰ درصد است. رکود تورمی خودبهخود به کاهش اشتغال وافزایش فقر و شکاف طبقاتی منجر میشود و درهمان حال که برخی افراد دلال ازسودهای بادآورده به واسطه تورم سنگین بهره میبرند، درسوی دیگرطبقات متوسط و متوسط به پایین بیشترین سختیها را متحمل میشوند. جالب اینجاست که در دهههای گذشته همه دولتها از تورم بهعنوان درد مزمن یادکرده و عزم خود را هم برای ریشه کن کردن تورم ابراز کردهاند اما درپایان کارشان، کارنامه چندان قابل قبولی نداشتهاند. هیچ دولتی نتوانسته است تورم را با کمتر از ۱۰ درصد به دولت بعد ازخود تحویل دهد که نشانه عدم تلاش جدی دولتها برای ریشه کنی تورم است. تورم در دنیای امروز به مانند بیماری کشنده است که راه درمان آن برابر کردن هزینه و درآمد کشور، دوری از درآمدهای رانتی و اتکای دولت به درآمد مالیاتی برای تامین هزینههای جاری است. در ایران اما این راه بهخاطر هزینههایی که دولتها احساس میکنند برایشان به همراه دارد، چندان مورد توجه دولتها نیست و در عوض ترجیح میدهند پول نفت را که آسان به دست میآید، تام و تمام خرج کنند. تا این پول آسان هست شاید راندن تورم در ایران به زیر ۱۰ درصد هم آرزویی بیش نباشد. این عوامل همه به بی عدالتی اجتماعی دامن زده است، طوری که عدالت هم به صورت سرابی باقی مانده است(انشاالله در یادداشت های بعدی به ریشه اصلی تورم که نقش پول در اقتصاد است، پرداخته خواهد شد، چیزی که اگر اصلاح شود، به جای درمان، به پیشگیری روی آورده ایم).
سیدجواد سیدپور
محمدرضا آرمان مهر
توضیحات تصویر زیر که از تصاویر معروف در زمینه فقر است، در زیر آن درج شده است. احساسی که این تصویر به انسان می دهد می تواند بسیار عمیق باشد و چیزهایی را به ذهن بیاورد. از شکمبارگی عده ای تا گرسنگی عده ای دیگر. از ریختن گندم به دریا توسط برخی کشورها تا نداشتن نان شب در برخی دیگر از کشورها. از تقابل ثروت سرمایه داران با فقر محرومان. اما هر چه هست یک نکته را به ما گوشزد می کند که : نکند ما هم مسوول باشیم و مورد بازخواست قرار بگیریم؟ گاهی به نظر می رسد کمینه وظیفه ما اطلاع رسانی و حتی فریاد زدن در این باره باشد.

در مباحث عدالت اقتصادی مطرح می شود که دره های فقر در کنار قله های ثروت ایجاد می شود. و برای پر شدن دره های فقر چاره ای نیست جز خرد کردن قله های ثروت و ریختن آن در دره های فقر. در ادبیات دینی ما نیز گناه فقر و نداری مستمندان به گردن ثروتمندان و سرمایه داران نهاده شده است، چرا که اگر ثروتمندان حقوق فقرا را بدهند دیگر فقیری باقی نخواهد ماند. اگر عدالت را به عدم فقر تعریف کنیم، جامعه زمانی با عدالت اجتماعی مواجه است که هیچ کدام از اقسام فقر، چه فقر مطلق و چه فقر نسبی در آن نباشد. مقایسه دو مورد زیر می تواند تفاوت فقر و ثروت را نمایش دهد(بر روی عنوان کلیک کنید):
نظریات توزیع درآمد به دو دسته اثباتی(Positive) و دستوری(Normative) تقسیم می شود، که هر یک توزیع درآمد را به دو شکل توزیع درآمد عواملی(مثل تئوری توزیع درآمد در مکتب نئوکلاسیک)و توزیع درآمد مقداری مورد بحث قرار داده اند. نظریات اثباتی بر خلاف نظریات دستوری، موضوع را به صورتی که هستند بررسی می نماید، و وارد بحث از خوب یا بد بودن، بایدها و نبایدها نمی شود، به عنوان نمونه بررسی می کند که عدالت توزیعی در کشوری مناسب یا غیرمناسب است؟ یا ضریب جینی برای کشوری خاص در چقدر است؟.
نظریات دستوری به بایدها و نبایدها برای بهبود توزیع درآمد اشاره دارد. مثلا به دولت توصیه می کند که برای بهبود عدالت توزیعی از ثروتمندان مالیات گرفته شود و به فقرا پرداخت شود. معیارهای ارزشی یا دستوری توزیع درآمد دو دسته کلی را شامل است، معیارهای فردگرا که بر تقدم حقوق و مصالح فردی تاکید دارد، و معیارهای جمع گرا که اولویت را به حقوق و مصالح اجتماعی می دهد. از معیارهای فردگرایانه می توان به مواردی مثل معیار عدالت تبدیلی و معیار جان رالز اشاره کرد. از معیارهای جمع گرایانه می توان به معیار فردریش هایک که گوید:«باید برای همگان سرآغازی برابر و چشم اندازی برابر تضمین گردد» (سندل:144) و یا معیار مارکس که گوید:«از هر کس به اندازه توانائیش و به هر کس به اندازه نیازش» اشاره نمود.
به طور کلی همه تئوری های اقتصادی از شرایط تاریخی متاثر هستند، چرا که علم اقتصاد ذاتا کاربردی و در رابطه باسیاست های زمانه است(موریس،1381: 26). به همین صورت تئوری ها در عرصه توزیع درآمد نیز بایدها و نبایدهای گوناگونی را در زمان های مختلف دیکته می کند که شناخت، کشف، مطالعه و بررسی آنها برای کشوری که مایل به رسیدن به عدالت توزیعی است، ضروری می باشد.
محمدرضا آرمان مهر
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به روستا برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقّر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر از پسرش پرسید:نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟ پسر پاسخ داد: عالی بود پدر. پدر پرسید: آیا به زندگی آنها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد: بله پدر. پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟ پسر به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و انها رودخانه ای دارند که نهاهیت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود، امّا باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرف های پسر زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد: متشکرم. پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.
نویسنده این داستان کوتاه و زیبا را نیافتم. اما حاوی این پیام زیبا بود که نمی توان به سادگی دانست که چه کسی ثروتمند و فقیر حقیقی است. باید چشمانمان را بشوییم و جور دیگری نگاه کنیم. چه بسا فقرای قانعی که در کلبه محقّر خود ثروتمند هستند، و چه بسا ثروتمندانی که در کاخ بزرگ خود فقیرند؟!.
از سیدجمال الدین اسدآبادی تعبیری هست که اگر چیزی را می خواهید نابود کنید به آن خوب حمله نکنید، بلکه از آن بد دفاع کنید. همان طور که سید جمال گفته است دفاع بد از یک ارزش آن را به ضد ارزش، لااقل از نظر ظاهری تبدیل می نماید.
در بعد فردی، اگر کسی بخواهد از عدالت دفاع کند باید خودش اول عادل باشد. در ادبیات دینی هم می گویند اگر کسی می خواهد آمر به معروف و ناهی از منکر باشد، در مرحله اول خودش باید به معروف عمل کند و از منکر دوری گزیند. اگر کسی بدون داشتن شرایط عدالت فردی(به معنای دوری از گناه کبیره و عدم اصرار بر صغیره)، بخواهد به عدالت فردی دعوت کند، نه تنها تاثیری ندارد، بلکه ممکن است تاثیر منفی داشته باشد. به این صورت دفاع از عدالت فردی نیاز به شرایطی دارد که کسب آن چندان آسان نیست.
در بعد اجتماعی، با تمام جایگاهی که عدالت در نظام اعتقادی ما در ادبیات توسعه پایدار دارد، در سال های اخیر شاهد آن بودیم که به بدترین شکل ممکن از عدالت دفاع شده و از آن دم زده شده است. محور اصلی توسعه روی این موضوع استوار است که پایداری و بالندگی باید محور اصلی عدالت باشد ولی طی این سال ها از بیخ و بن با این دو محور مبارزه شده است. یعنی هم پایداری زیست محیطی و هم بالندگی تولید و رقابت عادلانه ضربه خورد و جای خود را به رانت و فساد داده است. دولتی که ادعای عدالت طلبی دارد و بنا دارد به بهترین شکل آن را محقق نماید، اگر با عملکرد خود نتواند از عدالت دفاع کند، به این مفهوم متعالی ضربه زده است. دفاع بد از عدالت و تعریف آن به سیاست های پوپولیستی و عامّه پسند نه تنها گرهی از مشکلات کشور باز نخواهد کرد، بلکه در درازمدت مردم را به آن به عنوان والاترین ارزش بدبین خواهد نمود.
بنابراین بازنگری در روش های حمایت و دفاع از عدالت براساس اصول اعتقادی ما یکی از چالش های اساسی کشور است. یا نباید از عدالت دم زد، یا اگر فرد یا دولتی از آن دم می زند باید عملش با گفتارش هماهنگ باشد. چطور می توان از عدالت دفاع کرد و در عین حال رانت های مختلف را ایجاد نمود و از آن بهره برد؟ چطور می توان از عدالت دفاع کرد و در عین حال به تورم و بیکاری اجتماعی دامن زد؟ چگونه می توان از عدالت دفاع کرد و در عین حال فرصت طلبی غیراخلاقی داشت؟